اوسی / فن ارت / یوکی / مائوری
اوسی / فن ارت / یوکی / مائوری
دوستان من یه مدت اوسیمو گزاشتم ولی خو از اول میزارم
و باید بیم که یه نفر دیگه برام کشیده و واقعا شاهکاره😍
اسم : یوکی
فامیل : مائوری
معنی اسم : برف
معنی فامیل : ـــــــــــ
بستگان : چیکوری هونو ( مادر )
حیوان کاسوگای : یه جغد به نام سورا داره
سن : 15
قد : 156
رتبه : هاشیرای رتبه دو (همرده رنگوکو و تومیوکا)
تنفس : برف (یخ)
شیپ : نداره
علایق فردی : کانائو، شینوبو، آئویی و کانائه و اومی ( استادش )
تنفرات فردی : سانمی ( به حد مرگگگگگگ ) کیبوتسوجی موزان و دوما
علایق : ماه، ستاره ها، دانگو برنج، دوستاش، تاریکی، کتاب، طاووس و جغد قطبی.
تنفرات : نور شدید، موچی، ضعف.
دیالوگ : جز افرادی که لیاقتشو دارن بقیه برام مهم نیستن
استاد : اومی یوشیبارا
اخلاق : مهربون، بی رحم، سرد، اروم، ساکت.
پــ/نـ : اون یه نابقست . از نظر ملت ادم عجیبه.
داستان زندگی : اون تو یه دهکده غربی به دنیا اومده و پدرش قبل تولد اون مرده . اون با مادرش زندگی میکرد تا اینکه مادرشو یه شیطان میکشه مردم دهکده چون اون شیطانو ندیدن فک کردن یوکی اون کارو کرده و سعی کردن اونو وقتی 6 سالش بود زنده زنده بسوزونن . ولی خب قبلش میزنه به چاک و بعد یه شب وسط ناکجا اباد یه شیطان پیدا میشه میخاد بیاد اینو جر بده که استادش میاد نجاتش میده و بعدش 3 سال تمرینش میده و تو ازمون شرکت میکنه و بعد استادش اونو به کانائه میسپره و....
بعد از هاشیرا شدن سانمی و اوبانای اونو به عنوان هاشیرای رتبه دو قبول نمیکنن و سانمی چرت و پرت در مورد خانواده یوکی میگه و اینم از کوره در میره و خودشو جر میده تا یه ضربه به سانمی بزنه و موفق میشه و ملت اونو قبول میکنن و....
پـ/ن : یوکی یه بار به شینوبو گفته حتی اگه سانمی جلو چشاش بمیره اون کوچکترین حرکتی برای نجاتش انجام نمیده.
جر خوردممممممممم
دوستان من یه مدت اوسیمو گزاشتم ولی خو از اول میزارم
و باید بیم که یه نفر دیگه برام کشیده و واقعا شاهکاره😍
اسم : یوکی
فامیل : مائوری
معنی اسم : برف
معنی فامیل : ـــــــــــ
بستگان : چیکوری هونو ( مادر )
حیوان کاسوگای : یه جغد به نام سورا داره
سن : 15
قد : 156
رتبه : هاشیرای رتبه دو (همرده رنگوکو و تومیوکا)
تنفس : برف (یخ)
شیپ : نداره
علایق فردی : کانائو، شینوبو، آئویی و کانائه و اومی ( استادش )
تنفرات فردی : سانمی ( به حد مرگگگگگگ ) کیبوتسوجی موزان و دوما
علایق : ماه، ستاره ها، دانگو برنج، دوستاش، تاریکی، کتاب، طاووس و جغد قطبی.
تنفرات : نور شدید، موچی، ضعف.
دیالوگ : جز افرادی که لیاقتشو دارن بقیه برام مهم نیستن
استاد : اومی یوشیبارا
اخلاق : مهربون، بی رحم، سرد، اروم، ساکت.
پــ/نـ : اون یه نابقست . از نظر ملت ادم عجیبه.
داستان زندگی : اون تو یه دهکده غربی به دنیا اومده و پدرش قبل تولد اون مرده . اون با مادرش زندگی میکرد تا اینکه مادرشو یه شیطان میکشه مردم دهکده چون اون شیطانو ندیدن فک کردن یوکی اون کارو کرده و سعی کردن اونو وقتی 6 سالش بود زنده زنده بسوزونن . ولی خب قبلش میزنه به چاک و بعد یه شب وسط ناکجا اباد یه شیطان پیدا میشه میخاد بیاد اینو جر بده که استادش میاد نجاتش میده و بعدش 3 سال تمرینش میده و تو ازمون شرکت میکنه و بعد استادش اونو به کانائه میسپره و....
بعد از هاشیرا شدن سانمی و اوبانای اونو به عنوان هاشیرای رتبه دو قبول نمیکنن و سانمی چرت و پرت در مورد خانواده یوکی میگه و اینم از کوره در میره و خودشو جر میده تا یه ضربه به سانمی بزنه و موفق میشه و ملت اونو قبول میکنن و....
پـ/ن : یوکی یه بار به شینوبو گفته حتی اگه سانمی جلو چشاش بمیره اون کوچکترین حرکتی برای نجاتش انجام نمیده.
جر خوردممممممممم
۵.۷k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.