سناریو بانگو
اسم : ا/ت
رابطه : دوست پسرته
موضوع : اگه سرت و بزاری رو پاش و خوابت ببره
کاراکتر ها : دازای ، چویا ، آتسوشی ، آکوتاگاوا ، موری ، تانیزاکی ، رانپو
دازای : یه لبخند قشنگ میزنه و تو دلش با خودش میگه : وقتی خوابی از همیشه کیوت تری بانوی من . بعدش هم براید استایل بغلت میکنه و میبره میزارتت تو تخت و میگه : خواب های خوب ببینی بانوی من 😊
چویا : گونه هاش گل میوفته ولی از اینکه رو پاش خوابیدی خوشش اومد . براید استایل بغلت کرد و گذاشتت رو تخت و خودشم اومد کنارت خوابید 😍🥰
آتسوشی : سرخ میشه و اول چون خیلی خجالت کشیده بود می خواست بیدارت کنه ولی چون به نظرش خیلی ناز خوابیده بودی دلش نیومد بیدارت کنه برای همین کاری نکرد و فقط لبخند زد ولی آخر کیوکا اومد بیدارت کرد 😑
آکوتاگاوا : یکم قرمز میشه ، اول چون یکم خجالت کشیده بود میگه : ا/ت ؟ بیداری ؟خوابی ؟ 😳 وقتی مطمئن شد خوابی هم با راشامون بلندت کرد و گذاشتت رو تخت و باهم خوابیدین 😍 تنها مشکلش این بود که فردا هیگوچی جرت داد 😑
موری : یه لبخند ملیح زد و با خودش گفت : الان که خوابه چیزی نمیفهمه . و دستش رو برد سمت لباست که کارهای خاک برسری بکنه ولی الیس چان یه دفعه اومد و گفت : می خواستی باهاش چیکار کنی ؟ 😐 موری هم گفت : چی ؟ 😨 هیچی میخواستم بلندش کنم اینجا اذیته ببرمش تو تخت بخوابه 😁 الیس : پس منم میام کمک 😐 با اینکه کمک نکرد ولی دنبال موری رفت و بعدش موری و از اتاق کشید بیرون و این دفعه نزاشت که کاری کنه ۱۰ قلو بزائی 😊
تانیزاکی : گوجه شد ! واستا اون مگه گوجو نبود که گوجه بود؟! 🤣 خب دیگه کرم ریزی بسه . و بعد از اینکه مثل لبو شده بود ( دازای : تکلیف مارو مشخص کن بالاخره گوجه شد یا لبو ؟ 😡 من : بابا اصلا به تو چه ؟ 😨 ) براید استایل بغلت کرد و برد سمت تخت ولی نائومی دیدش ، طبغ معمول غیرتی شد و ا/ت رو از تانیزاکی گرفت و خودش برد 😂
رانپو : درحالی که داشت چیپس میخورد . لپاش گل افتاد و چیپس رو گذاشت رو مبل . براید استایل بغلت کرد و گفت : چه سبکی کوچولو 😊 و گذاشتت تو تخت و خودش رو تو بغلت جا کرد و آروم خوابیدید 😊 ولی صبح بیدار شدی دیدی داره لبات رو به جای شیرینی میخوره 😐 ( نکته : هنوز خواب بود . )
رابطه : دوست پسرته
موضوع : اگه سرت و بزاری رو پاش و خوابت ببره
کاراکتر ها : دازای ، چویا ، آتسوشی ، آکوتاگاوا ، موری ، تانیزاکی ، رانپو
دازای : یه لبخند قشنگ میزنه و تو دلش با خودش میگه : وقتی خوابی از همیشه کیوت تری بانوی من . بعدش هم براید استایل بغلت میکنه و میبره میزارتت تو تخت و میگه : خواب های خوب ببینی بانوی من 😊
چویا : گونه هاش گل میوفته ولی از اینکه رو پاش خوابیدی خوشش اومد . براید استایل بغلت کرد و گذاشتت رو تخت و خودشم اومد کنارت خوابید 😍🥰
آتسوشی : سرخ میشه و اول چون خیلی خجالت کشیده بود می خواست بیدارت کنه ولی چون به نظرش خیلی ناز خوابیده بودی دلش نیومد بیدارت کنه برای همین کاری نکرد و فقط لبخند زد ولی آخر کیوکا اومد بیدارت کرد 😑
آکوتاگاوا : یکم قرمز میشه ، اول چون یکم خجالت کشیده بود میگه : ا/ت ؟ بیداری ؟خوابی ؟ 😳 وقتی مطمئن شد خوابی هم با راشامون بلندت کرد و گذاشتت رو تخت و باهم خوابیدین 😍 تنها مشکلش این بود که فردا هیگوچی جرت داد 😑
موری : یه لبخند ملیح زد و با خودش گفت : الان که خوابه چیزی نمیفهمه . و دستش رو برد سمت لباست که کارهای خاک برسری بکنه ولی الیس چان یه دفعه اومد و گفت : می خواستی باهاش چیکار کنی ؟ 😐 موری هم گفت : چی ؟ 😨 هیچی میخواستم بلندش کنم اینجا اذیته ببرمش تو تخت بخوابه 😁 الیس : پس منم میام کمک 😐 با اینکه کمک نکرد ولی دنبال موری رفت و بعدش موری و از اتاق کشید بیرون و این دفعه نزاشت که کاری کنه ۱۰ قلو بزائی 😊
تانیزاکی : گوجه شد ! واستا اون مگه گوجو نبود که گوجه بود؟! 🤣 خب دیگه کرم ریزی بسه . و بعد از اینکه مثل لبو شده بود ( دازای : تکلیف مارو مشخص کن بالاخره گوجه شد یا لبو ؟ 😡 من : بابا اصلا به تو چه ؟ 😨 ) براید استایل بغلت کرد و برد سمت تخت ولی نائومی دیدش ، طبغ معمول غیرتی شد و ا/ت رو از تانیزاکی گرفت و خودش برد 😂
رانپو : درحالی که داشت چیپس میخورد . لپاش گل افتاد و چیپس رو گذاشت رو مبل . براید استایل بغلت کرد و گفت : چه سبکی کوچولو 😊 و گذاشتت تو تخت و خودش رو تو بغلت جا کرد و آروم خوابیدید 😊 ولی صبح بیدار شدی دیدی داره لبات رو به جای شیرینی میخوره 😐 ( نکته : هنوز خواب بود . )
۳۲۰
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.