p23
(پرش زمانی به فردا تو دانشگاه)
چون دوروز پیش جشن بود هنوز بعضی از تزییناتو جمع نکردن و قرار شد دانشاموزا جمعشون کنن و اکیپ ما که کلا با این کار مشکل داره دزدکی رفتیم بیرون و پشت دانشگاه قایم شدیم که یهو یچیز عین جن جلومون سبز شد
مدیر: به به میبینم بچه معروفای دانشگاه تمیز کاریو پیچوندن
بچه ها: خب.. ما... چیزه
مدیر:انگار سابقتون خیلی خوبه که ازتون بگذرم، امروز شما بعد کلاسا تو دانشگاه میمونینو هم تزییناتو جمع می کنین و هم کل دانشگاهو جارو میکنین
همه: چی؟ این بی انصافیه
مدیر: نخیر... به بچه ها میگم دیگع چیزیو جمع نکنن
ات: ایش باشه
مدیر ذاشت میرفت
جه مین: پیرمرد خرفت
مدیر: بله؟ چی گفتی... بخواطر این حرفت زنگ میزنم به خانوادت
جه مین: زنگ بزن راحت باش
رفتو همه یدفعه منفجر شدیم از خنده
ات: خیلی خوب بود... پیرمرد خرفت (خنده)
یونجین: جه مین تو...از همه ساکت تر بودی حالا... زبونت درواوم (خنده)
جه مین: یااا... زبون داشتم(خنده)
یونجین: الان باید کل دانشگاهو تمیز کنیم شما دارین میخندیدن؟
ات: صبر کن راست میگی... شت
لیسا: من نمیخوام دانشگاهو تمیز کنممم
سوجون: ایش
یونجین: هعی باید تحمل کنیم دیگه
(بعد دانشگاه)
همه رفتن و ما مجبور شدیم دانشگاهو تمیز کنیم
ات و یونجین و سوجون : من طبقه اولو تمیز می کنم
لیسا: باشه پس منو جه مین میریم طبقه ی دوم
ات: اوک
لیسا و جه مین رفتن طبقه ی دوم و ماهم طبقه اولو تمیز کردیم
ات: هی یونجین ببین یه چالش تیک تاک جدید ساختم با جارو برقص
یونجین: چی؟
ات: ببین
اون جارو مه دستم بودو گرفتم و باهاش تانگو رقصیدم و بعد همونطور زمینو تمیز میکردم
یونجین و سوجون: خنده
یونجین: حتما امتحانش می کنم
سوجون: همه رفتن فقط خودمونیم
ات: اوهوم... ببینین داره بارون میاد
یونجین و سوجون: اره
ات: من بارونو دوست دارم
سوجون: از بچگی همینطور بود گوش نمیکردی میرفتی تو بارون اخرشم سرما میخوردی
ات: خنده
یونجین: یادتونه یبار پنج تاییمون باهم سرما خوردیم بهمون گفتن برنامه ریزی کردین همه چیتون باهم باشع؟
ات: اره
سوجون: خب دلیلم داشتن چون لیسا و جه مین تو یه روز به دنیا اومدن منو ات و توعم تو یروز
ات: اره... خیلی هماهنگیم کلا
یونجین: خنده... اره
ات: هعی... خب کارتونو کنین بریم تو بارووون
سوجون و یونجین: چشم، پیش بسوی تمیز کاری
سوجون: و بعد مریض شدن
ات و یونجین: خنده
شروع کردیم تمیز کاری بعد یه مدت تموم شد که رفتیم بالا ببینیم لیسا و جه مین کارشون تمومه یا نه دیدیم هنوز تموم نیست
لیسا: بیاین کمک
ات: نچ... خودتون تمیز کنین ما پایین منتظریم
جه مین: خیلی بدجنسین
یونجین و سوجون و ات: نظر لطفته
لیسا: واو چه هماهنگ
همه: خنده
رفتیم پایین
یونجین: بارون خیلی شدید شده
سوجون: اره
ات: فکر کنم نتونیم بریم تو بارون
یونجین: اره فکر کنم
لیسا: کارمون تموم شد
ات: باسه پس... من زنگ میزنم بیان دنبالم شمام زنگ بزنین
سوچون: من با ماشین اومدم شمارم میرسونم
بچه ها: باشه
سوجون: فقط بدویین که چتر نداریمو بارون شدیده
ات: باشع
سوجون: یک... دو... سه... بدویین
بدو رفتیم سمت ماشین چند بار نزدیک بود لیز بخوریم اما شانس اوردیم و زود سوار ماشین شدیم
جه مین: انقدر راهو انگار یراست پریدیم تو دریا
سوجون: ماشینم خییس شددد
ات: نگران نباش خشک میشه، الانم بخاری ماشینتو روشن کن دارم یخ میزنم
سوجون: چشم
من صندلی کمک راننده نشسته بودم و اهنگ گزاشتم
ات: میاین نریم خونه
یونجین: بریم رستوران ساشیمی
همه: بریییم
ادامه دارد
پارت بعد شب میزارم
پارت بعد عشق ناتنی رو هم همینطور
چون دوروز پیش جشن بود هنوز بعضی از تزییناتو جمع نکردن و قرار شد دانشاموزا جمعشون کنن و اکیپ ما که کلا با این کار مشکل داره دزدکی رفتیم بیرون و پشت دانشگاه قایم شدیم که یهو یچیز عین جن جلومون سبز شد
مدیر: به به میبینم بچه معروفای دانشگاه تمیز کاریو پیچوندن
بچه ها: خب.. ما... چیزه
مدیر:انگار سابقتون خیلی خوبه که ازتون بگذرم، امروز شما بعد کلاسا تو دانشگاه میمونینو هم تزییناتو جمع می کنین و هم کل دانشگاهو جارو میکنین
همه: چی؟ این بی انصافیه
مدیر: نخیر... به بچه ها میگم دیگع چیزیو جمع نکنن
ات: ایش باشه
مدیر ذاشت میرفت
جه مین: پیرمرد خرفت
مدیر: بله؟ چی گفتی... بخواطر این حرفت زنگ میزنم به خانوادت
جه مین: زنگ بزن راحت باش
رفتو همه یدفعه منفجر شدیم از خنده
ات: خیلی خوب بود... پیرمرد خرفت (خنده)
یونجین: جه مین تو...از همه ساکت تر بودی حالا... زبونت درواوم (خنده)
جه مین: یااا... زبون داشتم(خنده)
یونجین: الان باید کل دانشگاهو تمیز کنیم شما دارین میخندیدن؟
ات: صبر کن راست میگی... شت
لیسا: من نمیخوام دانشگاهو تمیز کنممم
سوجون: ایش
یونجین: هعی باید تحمل کنیم دیگه
(بعد دانشگاه)
همه رفتن و ما مجبور شدیم دانشگاهو تمیز کنیم
ات و یونجین و سوجون : من طبقه اولو تمیز می کنم
لیسا: باشه پس منو جه مین میریم طبقه ی دوم
ات: اوک
لیسا و جه مین رفتن طبقه ی دوم و ماهم طبقه اولو تمیز کردیم
ات: هی یونجین ببین یه چالش تیک تاک جدید ساختم با جارو برقص
یونجین: چی؟
ات: ببین
اون جارو مه دستم بودو گرفتم و باهاش تانگو رقصیدم و بعد همونطور زمینو تمیز میکردم
یونجین و سوجون: خنده
یونجین: حتما امتحانش می کنم
سوجون: همه رفتن فقط خودمونیم
ات: اوهوم... ببینین داره بارون میاد
یونجین و سوجون: اره
ات: من بارونو دوست دارم
سوجون: از بچگی همینطور بود گوش نمیکردی میرفتی تو بارون اخرشم سرما میخوردی
ات: خنده
یونجین: یادتونه یبار پنج تاییمون باهم سرما خوردیم بهمون گفتن برنامه ریزی کردین همه چیتون باهم باشع؟
ات: اره
سوجون: خب دلیلم داشتن چون لیسا و جه مین تو یه روز به دنیا اومدن منو ات و توعم تو یروز
ات: اره... خیلی هماهنگیم کلا
یونجین: خنده... اره
ات: هعی... خب کارتونو کنین بریم تو بارووون
سوجون و یونجین: چشم، پیش بسوی تمیز کاری
سوجون: و بعد مریض شدن
ات و یونجین: خنده
شروع کردیم تمیز کاری بعد یه مدت تموم شد که رفتیم بالا ببینیم لیسا و جه مین کارشون تمومه یا نه دیدیم هنوز تموم نیست
لیسا: بیاین کمک
ات: نچ... خودتون تمیز کنین ما پایین منتظریم
جه مین: خیلی بدجنسین
یونجین و سوجون و ات: نظر لطفته
لیسا: واو چه هماهنگ
همه: خنده
رفتیم پایین
یونجین: بارون خیلی شدید شده
سوجون: اره
ات: فکر کنم نتونیم بریم تو بارون
یونجین: اره فکر کنم
لیسا: کارمون تموم شد
ات: باسه پس... من زنگ میزنم بیان دنبالم شمام زنگ بزنین
سوچون: من با ماشین اومدم شمارم میرسونم
بچه ها: باشه
سوجون: فقط بدویین که چتر نداریمو بارون شدیده
ات: باشع
سوجون: یک... دو... سه... بدویین
بدو رفتیم سمت ماشین چند بار نزدیک بود لیز بخوریم اما شانس اوردیم و زود سوار ماشین شدیم
جه مین: انقدر راهو انگار یراست پریدیم تو دریا
سوجون: ماشینم خییس شددد
ات: نگران نباش خشک میشه، الانم بخاری ماشینتو روشن کن دارم یخ میزنم
سوجون: چشم
من صندلی کمک راننده نشسته بودم و اهنگ گزاشتم
ات: میاین نریم خونه
یونجین: بریم رستوران ساشیمی
همه: بریییم
ادامه دارد
پارت بعد شب میزارم
پارت بعد عشق ناتنی رو هم همینطور
۱۵.۲k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.