پارت یک
[داستان زندگی ا.ت قبل تناسخ]
اه چیز کردم تو این مدرسه نمیخوام برم مدرسه خدایا وایستا ساعت چنده
ساعت پنج و نیمههههه اشکال نداره راه حل هرمشکل انیمه تلویزیون منه
بچه ی منه پچه مامانش خیلی خب توکیو مانجی این قسمت مورد علاقه ی
منه چون باجی توشه وای باجیییییی
وای هلیا خدا خیارت کنه
هلیا= میکشمت ساعت ۵: ۳۰ داری انیمه میبینی
ا.ت = تو هم بیا ببین اشکال نداره
هلیا=هی اوکی
نشستیم ببینیم که ساعت شیش و چهل دقیقه است
و بابامون خبرمون کرد
که بریم اماده شدیم که بریم خوراکی خریدیم رفتیم (نکته : ا.ت کلاس شیشمه)
(نکته : ا.ت ۱۲ سالشه اوتاکو هست دوست صمیمیش رونیکاست عادت داره رو
دوستاش اسم بزاره نه اسم های بد مثلا همین رونیکار و رونی یا کندیکا به یه کی
دیگه از دوستاش هم که اسمش صبا بود ربا میگه که بعدا هم بهش گفت روباه)
برش زمان به زنگ چهارم
دید ا.ت
داشتم از باجی برای رونیکا تعریف می کردم و اون هم خیلی گوش میده خیلی ها
انقدر گوش میده 😎
بعد مدرسه رونیکا و من داشتیم حرف میزنیدیم (خونه ی رونیکا بودیم) من تبلتم رو
اوردم و عکس های باجی و چیفیو رو به رونیکا رو نشون میدادم که بغلم کرد و
در گوشم گفت تو برای منی (بخدا رونیکا دختره 🫠🙃🫥 ) اگه از باجی یا پسر
دیگه ای خوشت بیاد باید لیاقت تو رو داشته باشه و گونه های ا.ت رو بوسید و
من سرخ شدم و گفتم چی میگی (ا.ت تو پنجم با رونیکا هم کلاسی بود و رونیکا
بچه محبوب مدرسه بود و خوشگل هم بود و برونگرا و ا.ت درونگرا بودددددددد و
بود الان نیست خیلی خوشگل و درس خون برکس رونیکا دنیای ما ها نه انیمه )
برای کسایی که نمیدونن ا.ت یعنی اسم تو
بریم ادامه رونیکا که ا.ت رو از بغل خودش جدا کرد گفت هیچی میای بریم پارک
یکم قدم بزنیم
ا.ت= باشه
ا.ت و رونیکا اماده شدن و رفتن پارک
دید نویسنده
داشتین رد میشدن که دوتا پسر تقریبا ۱۷ ساله اومدن جلو و گفتن تو اشاره به
ا.ت چه خوشگلی دوست دخترم میشی و اونیکی هم گفت این یکی هم مال من
رونیکا= ولش بیا بریم
که پسره گفت شوخی نبود شب هم باهات کار دارم ( دیگه خودتون بفهمین )
ا.ت دست رونیکا رو گرفت و برد سمت خیابون که یه ماشین زد بهشون و
فرار کرد ا.ت رو زمین بود که رونیکا سرش رو گرفت بالا و با صورت خونی بهش نگاه کرد و گفت من ترکت نمیکنم و ا.ت رو بوسید و ا.ت او رو در اغوش گرفت
ادامش تناسخ هست سریع میزارم
اه چیز کردم تو این مدرسه نمیخوام برم مدرسه خدایا وایستا ساعت چنده
ساعت پنج و نیمههههه اشکال نداره راه حل هرمشکل انیمه تلویزیون منه
بچه ی منه پچه مامانش خیلی خب توکیو مانجی این قسمت مورد علاقه ی
منه چون باجی توشه وای باجیییییی
وای هلیا خدا خیارت کنه
هلیا= میکشمت ساعت ۵: ۳۰ داری انیمه میبینی
ا.ت = تو هم بیا ببین اشکال نداره
هلیا=هی اوکی
نشستیم ببینیم که ساعت شیش و چهل دقیقه است
و بابامون خبرمون کرد
که بریم اماده شدیم که بریم خوراکی خریدیم رفتیم (نکته : ا.ت کلاس شیشمه)
(نکته : ا.ت ۱۲ سالشه اوتاکو هست دوست صمیمیش رونیکاست عادت داره رو
دوستاش اسم بزاره نه اسم های بد مثلا همین رونیکار و رونی یا کندیکا به یه کی
دیگه از دوستاش هم که اسمش صبا بود ربا میگه که بعدا هم بهش گفت روباه)
برش زمان به زنگ چهارم
دید ا.ت
داشتم از باجی برای رونیکا تعریف می کردم و اون هم خیلی گوش میده خیلی ها
انقدر گوش میده 😎
بعد مدرسه رونیکا و من داشتیم حرف میزنیدیم (خونه ی رونیکا بودیم) من تبلتم رو
اوردم و عکس های باجی و چیفیو رو به رونیکا رو نشون میدادم که بغلم کرد و
در گوشم گفت تو برای منی (بخدا رونیکا دختره 🫠🙃🫥 ) اگه از باجی یا پسر
دیگه ای خوشت بیاد باید لیاقت تو رو داشته باشه و گونه های ا.ت رو بوسید و
من سرخ شدم و گفتم چی میگی (ا.ت تو پنجم با رونیکا هم کلاسی بود و رونیکا
بچه محبوب مدرسه بود و خوشگل هم بود و برونگرا و ا.ت درونگرا بودددددددد و
بود الان نیست خیلی خوشگل و درس خون برکس رونیکا دنیای ما ها نه انیمه )
برای کسایی که نمیدونن ا.ت یعنی اسم تو
بریم ادامه رونیکا که ا.ت رو از بغل خودش جدا کرد گفت هیچی میای بریم پارک
یکم قدم بزنیم
ا.ت= باشه
ا.ت و رونیکا اماده شدن و رفتن پارک
دید نویسنده
داشتین رد میشدن که دوتا پسر تقریبا ۱۷ ساله اومدن جلو و گفتن تو اشاره به
ا.ت چه خوشگلی دوست دخترم میشی و اونیکی هم گفت این یکی هم مال من
رونیکا= ولش بیا بریم
که پسره گفت شوخی نبود شب هم باهات کار دارم ( دیگه خودتون بفهمین )
ا.ت دست رونیکا رو گرفت و برد سمت خیابون که یه ماشین زد بهشون و
فرار کرد ا.ت رو زمین بود که رونیکا سرش رو گرفت بالا و با صورت خونی بهش نگاه کرد و گفت من ترکت نمیکنم و ا.ت رو بوسید و ا.ت او رو در اغوش گرفت
ادامش تناسخ هست سریع میزارم
۳۰.۱k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.