اهوی من
اهوی من
پارت ۷۳
رفتیم قبرستان مترسک
ارمان:حالا بیا منو بکش
جن ک ارمان احضار کرده بود شکل اصلی خودشو نشون داد
اهو:من بزرگ تر از توروهم کشتم تو ک برام چیزی نیستی
ارمان:پس بیا بجنگیم
(اهو)
چاقو ک پارسا بهم داد در اوردم حمله کردم به ارمان کلی چاقو خورده بود ولی معلوم بود با چاقو نمیمیره برای همین چند تا دعا خوندم ک اونم هیچ فایده نداشت خسته شده بودم یکی درگوشم گفت ک از قدرت سرعتت استفاده کن ولی من ک بلد نبودم چشامو بستم نفس عمیق کشیدم و یک دفعه قدرت سرعتم فعال شد سرعتم زیاد شد دور ارمان میچرخیدم اون نمتونست بیبینه منو چون سرعت زیاد بود اونو کشوندم به طرف یک قبر ک خیلی گود بود میخواستم اونو بندازم توش و بعدش اتیشش بزنم
(ارکان)
با هر بدبدختی بود دست ها پاهامو باز کردمبه طرف اراد رفتم
اراد:برو کمک اهو دست تنهای
ارکان:تو چی تیر خوردی
اراد:الان زخمم خوب میشه برو
ارکان:برم انا رو بیارم
اراد:خودم میرم میارمش تو برو پیش اهوو بدوو
رفتم بیرون ک دیدم اهو ارمان تو قبرستان اهو میخواست اونو به گور بندازه و بعدش اونو اتیش بزنه به سمت اهو رفتم ک دیدم اونو به گور انداخت به سمتش رفتم ک اون امد به سمتم ک دیدم ارمان از پشت میخواد به قلب اهو چاقو بزنه ک من خودمو انداختم جلوی اهو و بجاش چاقو رو به قلبم زد
(اهو)
ارمان انداختم به گور و ارکان دیدم به طرف ارکان رفتم ک ارکان بدو بدو به سمت من امد و منو به برگردونن و ارمان از پشت به قلبش چاقو زد و بعد ارمان اتیش زدم و ارکان افتاد تو بغلم
اهو:ارکان پاشو پاشوو دیگ
لباسمو پاره کردم گذاشتم رو جای خونریزیش
ارکان:خوشحالم ک برای معشوقه م دارم میمیرم
اهو:حرف نزن الان بچه هارو صدا میزنم
اهو بلند میش ک ارکان دستشو میگیره
ارکان:نرو پیشم بمون میخوام اخرین لحظه ها پیش تو باشم
اهو: این حرف هارو نزن ارکان تو زنده میمونی
ارکان:ببخشید ک قبلا اذیتت میکردم ولی بدون ک خیلی دوست داشتم و دارم(نفس نفس) همیشه مراقبتم مراقب خودت باش خیلی دوست داشتم مال من باشی ولی فکر کنم لیاقت نداشتم خیلی دوست دارم مروارید من
و بعدش چشم هاشو بست و مرد
اهو:نهههه ارکان پاشو پاشو ارکان تو نباید اینجوری بری(با گریه)
(اهو)
اراد پارسا غزل امدن جنازه ارکان گذاشتن تو ماشین همیش گریه میکردم
اراد:دورت بگردم گریه نکن دیگ اینجوری ارکان اذیت میشه
اهو:شنیده بودم ک گرگینه ها نمیمیرن ولی
اراد:ولی به دست معشوقه هاشون میمیرن توهم معشوقه ای قدیمش بودی و تو بغلت جون داد مرد
پارت ۷۳
رفتیم قبرستان مترسک
ارمان:حالا بیا منو بکش
جن ک ارمان احضار کرده بود شکل اصلی خودشو نشون داد
اهو:من بزرگ تر از توروهم کشتم تو ک برام چیزی نیستی
ارمان:پس بیا بجنگیم
(اهو)
چاقو ک پارسا بهم داد در اوردم حمله کردم به ارمان کلی چاقو خورده بود ولی معلوم بود با چاقو نمیمیره برای همین چند تا دعا خوندم ک اونم هیچ فایده نداشت خسته شده بودم یکی درگوشم گفت ک از قدرت سرعتت استفاده کن ولی من ک بلد نبودم چشامو بستم نفس عمیق کشیدم و یک دفعه قدرت سرعتم فعال شد سرعتم زیاد شد دور ارمان میچرخیدم اون نمتونست بیبینه منو چون سرعت زیاد بود اونو کشوندم به طرف یک قبر ک خیلی گود بود میخواستم اونو بندازم توش و بعدش اتیشش بزنم
(ارکان)
با هر بدبدختی بود دست ها پاهامو باز کردمبه طرف اراد رفتم
اراد:برو کمک اهو دست تنهای
ارکان:تو چی تیر خوردی
اراد:الان زخمم خوب میشه برو
ارکان:برم انا رو بیارم
اراد:خودم میرم میارمش تو برو پیش اهوو بدوو
رفتم بیرون ک دیدم اهو ارمان تو قبرستان اهو میخواست اونو به گور بندازه و بعدش اونو اتیش بزنه به سمت اهو رفتم ک دیدم اونو به گور انداخت به سمتش رفتم ک اون امد به سمتم ک دیدم ارمان از پشت میخواد به قلب اهو چاقو بزنه ک من خودمو انداختم جلوی اهو و بجاش چاقو رو به قلبم زد
(اهو)
ارمان انداختم به گور و ارکان دیدم به طرف ارکان رفتم ک ارکان بدو بدو به سمت من امد و منو به برگردونن و ارمان از پشت به قلبش چاقو زد و بعد ارمان اتیش زدم و ارکان افتاد تو بغلم
اهو:ارکان پاشو پاشوو دیگ
لباسمو پاره کردم گذاشتم رو جای خونریزیش
ارکان:خوشحالم ک برای معشوقه م دارم میمیرم
اهو:حرف نزن الان بچه هارو صدا میزنم
اهو بلند میش ک ارکان دستشو میگیره
ارکان:نرو پیشم بمون میخوام اخرین لحظه ها پیش تو باشم
اهو: این حرف هارو نزن ارکان تو زنده میمونی
ارکان:ببخشید ک قبلا اذیتت میکردم ولی بدون ک خیلی دوست داشتم و دارم(نفس نفس) همیشه مراقبتم مراقب خودت باش خیلی دوست داشتم مال من باشی ولی فکر کنم لیاقت نداشتم خیلی دوست دارم مروارید من
و بعدش چشم هاشو بست و مرد
اهو:نهههه ارکان پاشو پاشو ارکان تو نباید اینجوری بری(با گریه)
(اهو)
اراد پارسا غزل امدن جنازه ارکان گذاشتن تو ماشین همیش گریه میکردم
اراد:دورت بگردم گریه نکن دیگ اینجوری ارکان اذیت میشه
اهو:شنیده بودم ک گرگینه ها نمیمیرن ولی
اراد:ولی به دست معشوقه هاشون میمیرن توهم معشوقه ای قدیمش بودی و تو بغلت جون داد مرد
۲.۶k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.