تک پارتی جیهوپ
ترسیده در خونه را باز کردم و وارد شدم نگاهی به اطراف کردم
وقتی دیدم جیهوپ نیس خیالم راحت شد رفتم سنت پله ها تا از پله ها برم بالا که با صدایی که شنیدم قلبم وایساد اون جیهوپ بود وحشت زده برگشتم و پشتم را نگاه کردم جیهوپ روی کاناپه نشسته بود و یک کوکتل دستش بود با صدای بم و خمار گفت کجا بیب بیا بشین اینجا . زد به پاهاش با یه حالت کیوت و جدی گفتم نه اگه بیام معلوم نیس فردا اصن میتونم بشینم یانه جیهوپ : بیب اگه بیای شاید بهت رحم کنم وگرنه فردا پاهاتو تضمین نمیکنم(گفت یعنی قلم پاهاتو میشکنم ) اب دهنمو قورت دادمو رفتم پایین روی پاهاش نشستم حلقه دستشو دور کمرم تنگ کرد و لاله گشمو گاز ریزی گرفت و اروم توی گوشم گفت : دارلینگ بهت نگفتم بدون اجازه حق نداری جایی بری ترسیده گفتم چرا جیهوپ گفت : چی گفتی اسپنک محکمی کرد ات ویو ━━ هیکی کردم خیلی محکم زد گفتم بله ددی لباشو محکم گذاشت روی لبام بغلم کرد پاهامو دور کمرش حلقه رفتیم توی اتاق و .... بله (اهم)
#جمهوری _ اسلامی _ ایران
وقتی دیدم جیهوپ نیس خیالم راحت شد رفتم سنت پله ها تا از پله ها برم بالا که با صدایی که شنیدم قلبم وایساد اون جیهوپ بود وحشت زده برگشتم و پشتم را نگاه کردم جیهوپ روی کاناپه نشسته بود و یک کوکتل دستش بود با صدای بم و خمار گفت کجا بیب بیا بشین اینجا . زد به پاهاش با یه حالت کیوت و جدی گفتم نه اگه بیام معلوم نیس فردا اصن میتونم بشینم یانه جیهوپ : بیب اگه بیای شاید بهت رحم کنم وگرنه فردا پاهاتو تضمین نمیکنم(گفت یعنی قلم پاهاتو میشکنم ) اب دهنمو قورت دادمو رفتم پایین روی پاهاش نشستم حلقه دستشو دور کمرم تنگ کرد و لاله گشمو گاز ریزی گرفت و اروم توی گوشم گفت : دارلینگ بهت نگفتم بدون اجازه حق نداری جایی بری ترسیده گفتم چرا جیهوپ گفت : چی گفتی اسپنک محکمی کرد ات ویو ━━ هیکی کردم خیلی محکم زد گفتم بله ددی لباشو محکم گذاشت روی لبام بغلم کرد پاهامو دور کمرش حلقه رفتیم توی اتاق و .... بله (اهم)
#جمهوری _ اسلامی _ ایران
۲.۰k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.