پارت 17
پارت 17
رمان از زبان رایان@#%^
چشام باز کردم فرشته تو بغلم بود مثل یه خواب بود برام لباش بوسیدم کل بدنش کبود شده بود لخت تو بغلم بود الان دیگه برای خودم شده بود چشماش باز کرد موهاش عقب دادم
من: صبح بخیر
سرش تکون داد
فرشته: برو می خواهم برم حموم
من: خب برو
فرشته: برو بیرون
من: من که دیشب همه چیز دیدم
خندیدم که اخم کرد
من: می خواهی منم بیام
فرشته: نه بابا خسته می شی
من: چی
فرشته: نخود چی کرانچی مارپیچی
رمان از زبان فرشته@$%&*
حموم کردم کل بدنم کبود بود وحشی
شروار مشکی با بافت پوشیدم موهام بستم
رفتم تو سالن به رویا زنگ زدم جواب نداد ده بار زنگ زدم جواب نداد بعد پیام داد چند روزی نیست نگران نباشم
رایان: با کی حرف می زنی
من: به تو چه
رایان: من شوهرتم اا
من: زارت کو مدرک
رایان: رو کل بدنت مدرک هست
من: وحشی
بغلم کرد
رایان: با کی حرف میزدی
من: رویا رفته گفته چند وقت نیست
رایان: میگم بچه ها پیداش کن
من: نچ هیچ کس نمی تونه پیداش کنه
رایان: بریم صبحونه
زیر دلم و کمرم خیلی درد می کرد
من: رایان مسکن داری فکر کنم نزدیک عادتم
رایان: نه عشقم درد برای کارای دیشب منه
همش یادم می ندازه هر چی کار می کنم خجالت نکشم مگه میزاره
صبحونه خوردم بعد مسکن
رایان رفت سر کارش منم رفتم سریال ببینم
رمان از زبان رامتین@$%^)&^
از دیشب همه جا دنبال رویا گشتم اب شده بود لعنتی نشستم رو مبل
هر دقیقه حرفای فرشته تو سرم اکو میره
تو سن کم پدرش مادرش کشد اونو کتک زد بعد خواستن بهش تجاوز کن چقدر یه ادم می تونه بدبختی بکشه
بعد من دیشب وای خدا اصلا چرا برام مهم بود با کی میره میاد چرا رنگ رژش رنگ لباس بلندی و کوتاهیش مهمه
رایان زنگ زد
من: جانم
رایان: دنبالش نگرد به فرشته پیام داده چند روزی نیست
من: یعنی چی نیست مگه خونه اون نداره که میگه نیستم
رایان: داداش خوبی
من: اره ببخش فرشته هم باهات دعوا گرفت
رایان: اره چه دعوای بزن بزن کبود کبود گاز گاز
من: وا کارتون به کتک کاری کشید
رایان: نه بابا شوخی ولش
من: فعلا
رایان: فعلا
رایانم یه چیزیش میشه ها دیشب دعوا گرفته به جای ناراحتی خوش حال
رمان از زبان رایان@#%^
چشام باز کردم فرشته تو بغلم بود مثل یه خواب بود برام لباش بوسیدم کل بدنش کبود شده بود لخت تو بغلم بود الان دیگه برای خودم شده بود چشماش باز کرد موهاش عقب دادم
من: صبح بخیر
سرش تکون داد
فرشته: برو می خواهم برم حموم
من: خب برو
فرشته: برو بیرون
من: من که دیشب همه چیز دیدم
خندیدم که اخم کرد
من: می خواهی منم بیام
فرشته: نه بابا خسته می شی
من: چی
فرشته: نخود چی کرانچی مارپیچی
رمان از زبان فرشته@$%&*
حموم کردم کل بدنم کبود بود وحشی
شروار مشکی با بافت پوشیدم موهام بستم
رفتم تو سالن به رویا زنگ زدم جواب نداد ده بار زنگ زدم جواب نداد بعد پیام داد چند روزی نیست نگران نباشم
رایان: با کی حرف می زنی
من: به تو چه
رایان: من شوهرتم اا
من: زارت کو مدرک
رایان: رو کل بدنت مدرک هست
من: وحشی
بغلم کرد
رایان: با کی حرف میزدی
من: رویا رفته گفته چند وقت نیست
رایان: میگم بچه ها پیداش کن
من: نچ هیچ کس نمی تونه پیداش کنه
رایان: بریم صبحونه
زیر دلم و کمرم خیلی درد می کرد
من: رایان مسکن داری فکر کنم نزدیک عادتم
رایان: نه عشقم درد برای کارای دیشب منه
همش یادم می ندازه هر چی کار می کنم خجالت نکشم مگه میزاره
صبحونه خوردم بعد مسکن
رایان رفت سر کارش منم رفتم سریال ببینم
رمان از زبان رامتین@$%^)&^
از دیشب همه جا دنبال رویا گشتم اب شده بود لعنتی نشستم رو مبل
هر دقیقه حرفای فرشته تو سرم اکو میره
تو سن کم پدرش مادرش کشد اونو کتک زد بعد خواستن بهش تجاوز کن چقدر یه ادم می تونه بدبختی بکشه
بعد من دیشب وای خدا اصلا چرا برام مهم بود با کی میره میاد چرا رنگ رژش رنگ لباس بلندی و کوتاهیش مهمه
رایان زنگ زد
من: جانم
رایان: دنبالش نگرد به فرشته پیام داده چند روزی نیست
من: یعنی چی نیست مگه خونه اون نداره که میگه نیستم
رایان: داداش خوبی
من: اره ببخش فرشته هم باهات دعوا گرفت
رایان: اره چه دعوای بزن بزن کبود کبود گاز گاز
من: وا کارتون به کتک کاری کشید
رایان: نه بابا شوخی ولش
من: فعلا
رایان: فعلا
رایانم یه چیزیش میشه ها دیشب دعوا گرفته به جای ناراحتی خوش حال
۳.۴k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.