یاقوت آبی چشمانت پارت ۲۴
این بخش واسه خودمه که یادم نره : رایحه ی چویا رز و شکلاته رایحه دازای قهوه علامت ها /آتسوشی ^تاچیهارا ٪کیوکا +چویا _دازای =آکوتاگاوا €موری £فوکو ₩کویو $ کونیکیدا @ رانپو ؟ رئیس ناشناس سازمان دشمن آکانه آکوتاگاوا دستیار رئیس دشمن
___________
_* حالم خوب نبود رفتم بیرون یه تاکسی گرفتم رفتم بیرون شهر بالای صخره نشستم گریه کردم و فریاد زدم فریاد زدم امگا کوچولو ولم نکن من غلط کردم ولی منو ببخش برگرد پیشم لبخند بزن دلم برای دیدن لبات تو اون حالت تنگ شده دلم برای در آغوش گرفتن و بو کردن رایحه ی خوش بوت تنگ شده چویا تورو خدا ببخش برگرد 😭😭😭 بعد از اینکه حسابی گریه کردم و خالی شدم سوار تاکسی شدم و برگشتم
فلش به جلو _* فهمیدم آتسو و آکو به موری و فوکوزاوا سان خبر دادن اونا هم گفتن همه سریع برگردن ممکنه کار دشمن باشه و چند نفر رو برای محافظت گذاشتن تو بیمارستان تاچیهارا هم به خاطر آرام بخش خواب بود هه حدسم درست بود تاچیهارا رو چویا نظر داره عمرا بزارم دستت بهش برسه تاچیهارا
فلش به جلو سه روز بعد
_*از پشت شیشه داشتم نگاهش می کردم زیر اون همه دستگاه بود و این برام دردناک بود _چویا نمی خوای بیدار بشی الان سه روز گذشته .....چویا اومدم.... اومدم بگم.... تولدت مبارک امگا مو حنایی....کی بیدار می شی تا هدیت رو بهت بدم می دونی کیوکا و کیو چقدر نگرانن می دونی وقتی کیوکا اومد پیشم گفت چرا چویا نمی آد می خوام این کلاه رو هدیه تولد بهش بدم چقدر قلبم گرفت می فهمی بدون تو دنیام سیاهه یعنی چی می فهمی دیشب که صدای گریه کویو سان رو شنیدم حالم از خودم بهم خورد که چرا من انقدر آرومم چرا فقط میام و نگاهت می کنم ولی از غم حال و روزت نمی میرم چویا تورو خدا بیدار شو لعنتی امروز مثلا می خواستم بهترین تولد رو برات بگیرم.....هق هق ...هق* چ..چو ... چویا خدای من پلکش پلکش حرکت کرد اون گوی های اقیانوسی ...بیدار شدی بیدار شدی چویا ...سریع دکتر رو خبر کردم .... اره امگا کوچولو دوباره تو روز تولدش بهم برگشت چقدر خوشحالم خیلی حس خوبی داره
☆در سمت دیگه ماجرا
: بله خودم دیدم گریه می کرد... بله... بله از این بابت مطمئنم موری سان
€ خوبه مراقبشون باش
تلفن رو قطع کرد €* خیلی بد شد دازای سان نباید نقطه ضعفت رو به کسی نشون می دادی شاید بشه از چویا استفاده کنم تا برت گردونم (لبخند شیطانی ) .. ولی فعلا باید اماده پذیرایی از چویا سان بشم گفته بودم اگه ضعیف بازی در بیاره تو اتقه شنکجه منتظرشم الان باید اتاق رو برای روزی که برمی گرده آماده کنم(بازم خنده شیطانی)
_______ خب اینم از این منتظر نظرات هستم
___________
_* حالم خوب نبود رفتم بیرون یه تاکسی گرفتم رفتم بیرون شهر بالای صخره نشستم گریه کردم و فریاد زدم فریاد زدم امگا کوچولو ولم نکن من غلط کردم ولی منو ببخش برگرد پیشم لبخند بزن دلم برای دیدن لبات تو اون حالت تنگ شده دلم برای در آغوش گرفتن و بو کردن رایحه ی خوش بوت تنگ شده چویا تورو خدا ببخش برگرد 😭😭😭 بعد از اینکه حسابی گریه کردم و خالی شدم سوار تاکسی شدم و برگشتم
فلش به جلو _* فهمیدم آتسو و آکو به موری و فوکوزاوا سان خبر دادن اونا هم گفتن همه سریع برگردن ممکنه کار دشمن باشه و چند نفر رو برای محافظت گذاشتن تو بیمارستان تاچیهارا هم به خاطر آرام بخش خواب بود هه حدسم درست بود تاچیهارا رو چویا نظر داره عمرا بزارم دستت بهش برسه تاچیهارا
فلش به جلو سه روز بعد
_*از پشت شیشه داشتم نگاهش می کردم زیر اون همه دستگاه بود و این برام دردناک بود _چویا نمی خوای بیدار بشی الان سه روز گذشته .....چویا اومدم.... اومدم بگم.... تولدت مبارک امگا مو حنایی....کی بیدار می شی تا هدیت رو بهت بدم می دونی کیوکا و کیو چقدر نگرانن می دونی وقتی کیوکا اومد پیشم گفت چرا چویا نمی آد می خوام این کلاه رو هدیه تولد بهش بدم چقدر قلبم گرفت می فهمی بدون تو دنیام سیاهه یعنی چی می فهمی دیشب که صدای گریه کویو سان رو شنیدم حالم از خودم بهم خورد که چرا من انقدر آرومم چرا فقط میام و نگاهت می کنم ولی از غم حال و روزت نمی میرم چویا تورو خدا بیدار شو لعنتی امروز مثلا می خواستم بهترین تولد رو برات بگیرم.....هق هق ...هق* چ..چو ... چویا خدای من پلکش پلکش حرکت کرد اون گوی های اقیانوسی ...بیدار شدی بیدار شدی چویا ...سریع دکتر رو خبر کردم .... اره امگا کوچولو دوباره تو روز تولدش بهم برگشت چقدر خوشحالم خیلی حس خوبی داره
☆در سمت دیگه ماجرا
: بله خودم دیدم گریه می کرد... بله... بله از این بابت مطمئنم موری سان
€ خوبه مراقبشون باش
تلفن رو قطع کرد €* خیلی بد شد دازای سان نباید نقطه ضعفت رو به کسی نشون می دادی شاید بشه از چویا استفاده کنم تا برت گردونم (لبخند شیطانی ) .. ولی فعلا باید اماده پذیرایی از چویا سان بشم گفته بودم اگه ضعیف بازی در بیاره تو اتقه شنکجه منتظرشم الان باید اتاق رو برای روزی که برمی گرده آماده کنم(بازم خنده شیطانی)
_______ خب اینم از این منتظر نظرات هستم
۷.۲k
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.