(پارت34)
ا.ت*ویو
بغزم بعد از جانکوک ترکید.
با گریه از مدرسه رفتم.
توی خیابون داشتم با گریه قدم میزدم.
حتی سوار ماشین نشدم.
با گریه داشتم میرفتم.
حتی نمیدونم.
چرا دارم گریه میکنم.
شاید عاشق این پسره شدم.
الان به یک نفر فقط نیاز دارم.
اون هم جانکوک.
کوک*ویو
رفتم خونه،این دیوونه ها.
به زمین نگاه می کردم،یهو صدای در اومد.
تقتق
رفتم درو باز کردم.
ديدم که............
بغزم بعد از جانکوک ترکید.
با گریه از مدرسه رفتم.
توی خیابون داشتم با گریه قدم میزدم.
حتی سوار ماشین نشدم.
با گریه داشتم میرفتم.
حتی نمیدونم.
چرا دارم گریه میکنم.
شاید عاشق این پسره شدم.
الان به یک نفر فقط نیاز دارم.
اون هم جانکوک.
کوک*ویو
رفتم خونه،این دیوونه ها.
به زمین نگاه می کردم،یهو صدای در اومد.
تقتق
رفتم درو باز کردم.
ديدم که............
۱۵.۸k
۰۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.