عشقی که بهم دادی
"part 80"
*پرش زمانی به شب
*از زبان ا.ت
منتظر تهیونگ بودم
گفت یکم کارش تا دیر وقت طول میکشه
خیلی واسه جلسه فردا صبح با هیئت مدیره اس تی استرس دارم
زنگ در خورد
رفتم دم در
+اوه جونگکوکی
=مهمون نمیخوای؟
+چرا بیا تو
اومد تو و نشست روی کاناپه و پاش رو انداخت رو پاش
+مث اینکه خیلی خسته ای
=از بس راه رفتم...حالا مهم نیست...این واسه توعه
+من؟....چه باکس خوشگلی هم داره...حالا توش چیه؟
=باز کن ببین
در باکس رو باز کردم و یه جعبه سفید توش دیدم
برش داشتم و بازش کردم
+ساعت؟...خیلی خوشگله جونگکوک
از جاش بلند شد و اومد سمتم
=دوستش داری؟
+آره خیلی
÷جونگکوکککککک
=بپر بغلم
خیلی رابطه شون باهم خوب بود از کاراشون خنده م میگرفت
زنگ در خورد
همونجوری که میخندیدم رفتم سمت در
درو باز کردم
+شتتتت...تهیونگ برو فقط برووووو
_ا.ت چیشده؟...از دستم...
+برو جونگکوک....
_اوکی اوکی
=ا.ت کیه؟
درو بستم و اومدم تو
نفس عمیق کشیدم
+هیچکس...درو که باز کردم کسی پشت در نبود؟
=نمیدونستم تو مجتمع مزاحم هم داریم
+مث اینکه هست
=ا.ت من دیگه میرم...باید شیفت وایستم
اومد سمتم بغلم کرد و با جیهون هم خدافظی کرد و رفت
هوفی کشیدم و در رو باز گذاشتم که تهیونگ بیاد تو
_ا.ت!
+هوی چته ترسیدم
_میذاری بیام تو یا نه
+ها؟...آها بیا بیا تو
تهیونگ اومد تو و رفت لباساشو عوض کرد
منم با جیهون سر میز شام منتظرش بودم که بیاد
وقتی که اومد شام رو خوردیم و به اصرار جیهون رفتیم تا دوتایی براش قصه بخونیم
قرار شد چون تخت اتاق من بزرگ تره بریم اونجا برای جیهون قصه بخونیم تا همه مون رو تخت جا شیم
خماری؟؟؟
نه شوخی کردم یکی دیگه هم میذارم
*پرش زمانی به شب
*از زبان ا.ت
منتظر تهیونگ بودم
گفت یکم کارش تا دیر وقت طول میکشه
خیلی واسه جلسه فردا صبح با هیئت مدیره اس تی استرس دارم
زنگ در خورد
رفتم دم در
+اوه جونگکوکی
=مهمون نمیخوای؟
+چرا بیا تو
اومد تو و نشست روی کاناپه و پاش رو انداخت رو پاش
+مث اینکه خیلی خسته ای
=از بس راه رفتم...حالا مهم نیست...این واسه توعه
+من؟....چه باکس خوشگلی هم داره...حالا توش چیه؟
=باز کن ببین
در باکس رو باز کردم و یه جعبه سفید توش دیدم
برش داشتم و بازش کردم
+ساعت؟...خیلی خوشگله جونگکوک
از جاش بلند شد و اومد سمتم
=دوستش داری؟
+آره خیلی
÷جونگکوکککککک
=بپر بغلم
خیلی رابطه شون باهم خوب بود از کاراشون خنده م میگرفت
زنگ در خورد
همونجوری که میخندیدم رفتم سمت در
درو باز کردم
+شتتتت...تهیونگ برو فقط برووووو
_ا.ت چیشده؟...از دستم...
+برو جونگکوک....
_اوکی اوکی
=ا.ت کیه؟
درو بستم و اومدم تو
نفس عمیق کشیدم
+هیچکس...درو که باز کردم کسی پشت در نبود؟
=نمیدونستم تو مجتمع مزاحم هم داریم
+مث اینکه هست
=ا.ت من دیگه میرم...باید شیفت وایستم
اومد سمتم بغلم کرد و با جیهون هم خدافظی کرد و رفت
هوفی کشیدم و در رو باز گذاشتم که تهیونگ بیاد تو
_ا.ت!
+هوی چته ترسیدم
_میذاری بیام تو یا نه
+ها؟...آها بیا بیا تو
تهیونگ اومد تو و رفت لباساشو عوض کرد
منم با جیهون سر میز شام منتظرش بودم که بیاد
وقتی که اومد شام رو خوردیم و به اصرار جیهون رفتیم تا دوتایی براش قصه بخونیم
قرار شد چون تخت اتاق من بزرگ تره بریم اونجا برای جیهون قصه بخونیم تا همه مون رو تخت جا شیم
خماری؟؟؟
نه شوخی کردم یکی دیگه هم میذارم
۴.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.