فیک جدایی
پارت ۵🍷
وقتی رسیدیم همه اونجا وایستاده بودم..از جمله هیونجین..رفتیم جلو سلام دادیم
بنگ چان:اوکی پسرا همگی هستید..بلیطارو بگیرید ک دیگ وقت رفتنه
جیسونگ:ذوقققق
بلیطارو ک گرفتم موقع پرواز هرکس کنار یکی بود..منو جیسونگ هم کنار هم بودیم
فلیکس:بعد مدتا داریم میریم خوشبگذرونیم..اونم ۸ نفری
جیسونگ:وای نمیدونی چ ذوقی دارم
فلیکس:لازم نیست بدونم..داره ازت میپاچه
یک ساعت و بیست دقیقه پرواز بود..هنذفریم رو گذاشته بودم و اهنگ گوش میدادم...چشمامو بسته بودم و ابرای بیرونو نگا میکردم..بعد یه مدت دوباره خوشحال شده بودم..وقتی رسیدیم یه راست رفتیم هتل
سونگمین:پسرا...اتاق چجوری بگیرم؟..یه تخت دونفره داشته باشه یا دوتا تخت جدا؟
لینو:یه تخت دونفره
هیونجین:منم موافقم
سونگمین:اوکی
کارت اتاقارو گرفت و برگشت پیشمون
سونگمین:خب..لینو و جیسونگ این کارت شما...جونگین و چانگبین اونم مال شما..بنگ جان و هیونجین...منم با فلیکس
*ویو سونگمین*
رفتم سمت بنگ چان ک کارتو بدم یهو هیونجین دم گوشم زمزمه کرد
هیونجین:جرئت داری با فلیکس هم اتاقی شو
یه دفعه پریدم بغل بنگ چان
چان:چته
سونگمین:عزیزممم..نمیدونی چقد دوست دارم
چان:وا چه مرگت شده سونگمین
سونگمین:بریم ک هم اتاقی من توعی
چان:وات؟..ت مگه با فلی..
جلوی دهنشو گرفتم
سونگمین:بریم دیگ
بعد دستشو گرفتم و رفتیم ت اسانسور
چان:حالت خوبه؟
سونگمین:نجاتمون دادم...اگ با فلیکس هم اتاقی میشدم هیونجین هر جوفتمونو میکشت
چان:دیوونه
*ویو فلیکس*
همه ی اعضا رفتن..من پشمام ریخته بودم و هیچی نگفتم
هیونجین:نریم ت اتاق؟..خستم
فلیکس:صب کن ببینم..من قرار بود با سونگمین هم اتاقی باشم..ینی چی
هیونجین:حالا ک با من هم اتاقیی..کارت اتاقم دستته..بیا بریم
و رفت سمت اسانسور..در اسانسور باز شد
هیونجین:قصد اومدن نداری؟
ناچار رفتم سمتش و سوار اسانسور شدیم..سکوت سگی بینمون بود..ب طبقه ی چهارم رسیدیم..جلو در کارتو کشیدم ک هیونجین اول رفت تو...وسایلشو گذاشت کنار و خودشو انداخت رو تخت
هیونجین:اخیشش
فلیکس:صب کن ببینم..این تخت ک دونفرس
هیونجین:خب؟
فلیکس:نمیتونیم باهم روش بخابیم
ابنو ک گفتم برگشت نگام کرد
هیونجین:فراموش نکردی ک تا همین چند ماه پیش شبا بدون لباس ت بغلم میخابیدی ن؟ اگ ت فراموش کردی..باید بگم من هنوز نالهاتو یادمه(با نیشخند و صدای بم)
اخمام رفت تو هم
فلیکس:تمومش کن
خندید
هیونجین:شوخی کردم..بی جنبه
فلیکس:به هر حال من نمیخام..من تخت جدا میخام
هیونجین:چرتو پرت نگو..همینجا باهم میخابیم
فلیکس:نخیر...میرم اتاقمو با بنگ چان عوض کنم
در اتاقو ک باز کردم صدای هیونجین درومد
هیونجین:جرئت داری پاتو بزار بیرون
وقتی رسیدیم همه اونجا وایستاده بودم..از جمله هیونجین..رفتیم جلو سلام دادیم
بنگ چان:اوکی پسرا همگی هستید..بلیطارو بگیرید ک دیگ وقت رفتنه
جیسونگ:ذوقققق
بلیطارو ک گرفتم موقع پرواز هرکس کنار یکی بود..منو جیسونگ هم کنار هم بودیم
فلیکس:بعد مدتا داریم میریم خوشبگذرونیم..اونم ۸ نفری
جیسونگ:وای نمیدونی چ ذوقی دارم
فلیکس:لازم نیست بدونم..داره ازت میپاچه
یک ساعت و بیست دقیقه پرواز بود..هنذفریم رو گذاشته بودم و اهنگ گوش میدادم...چشمامو بسته بودم و ابرای بیرونو نگا میکردم..بعد یه مدت دوباره خوشحال شده بودم..وقتی رسیدیم یه راست رفتیم هتل
سونگمین:پسرا...اتاق چجوری بگیرم؟..یه تخت دونفره داشته باشه یا دوتا تخت جدا؟
لینو:یه تخت دونفره
هیونجین:منم موافقم
سونگمین:اوکی
کارت اتاقارو گرفت و برگشت پیشمون
سونگمین:خب..لینو و جیسونگ این کارت شما...جونگین و چانگبین اونم مال شما..بنگ جان و هیونجین...منم با فلیکس
*ویو سونگمین*
رفتم سمت بنگ چان ک کارتو بدم یهو هیونجین دم گوشم زمزمه کرد
هیونجین:جرئت داری با فلیکس هم اتاقی شو
یه دفعه پریدم بغل بنگ چان
چان:چته
سونگمین:عزیزممم..نمیدونی چقد دوست دارم
چان:وا چه مرگت شده سونگمین
سونگمین:بریم ک هم اتاقی من توعی
چان:وات؟..ت مگه با فلی..
جلوی دهنشو گرفتم
سونگمین:بریم دیگ
بعد دستشو گرفتم و رفتیم ت اسانسور
چان:حالت خوبه؟
سونگمین:نجاتمون دادم...اگ با فلیکس هم اتاقی میشدم هیونجین هر جوفتمونو میکشت
چان:دیوونه
*ویو فلیکس*
همه ی اعضا رفتن..من پشمام ریخته بودم و هیچی نگفتم
هیونجین:نریم ت اتاق؟..خستم
فلیکس:صب کن ببینم..من قرار بود با سونگمین هم اتاقی باشم..ینی چی
هیونجین:حالا ک با من هم اتاقیی..کارت اتاقم دستته..بیا بریم
و رفت سمت اسانسور..در اسانسور باز شد
هیونجین:قصد اومدن نداری؟
ناچار رفتم سمتش و سوار اسانسور شدیم..سکوت سگی بینمون بود..ب طبقه ی چهارم رسیدیم..جلو در کارتو کشیدم ک هیونجین اول رفت تو...وسایلشو گذاشت کنار و خودشو انداخت رو تخت
هیونجین:اخیشش
فلیکس:صب کن ببینم..این تخت ک دونفرس
هیونجین:خب؟
فلیکس:نمیتونیم باهم روش بخابیم
ابنو ک گفتم برگشت نگام کرد
هیونجین:فراموش نکردی ک تا همین چند ماه پیش شبا بدون لباس ت بغلم میخابیدی ن؟ اگ ت فراموش کردی..باید بگم من هنوز نالهاتو یادمه(با نیشخند و صدای بم)
اخمام رفت تو هم
فلیکس:تمومش کن
خندید
هیونجین:شوخی کردم..بی جنبه
فلیکس:به هر حال من نمیخام..من تخت جدا میخام
هیونجین:چرتو پرت نگو..همینجا باهم میخابیم
فلیکس:نخیر...میرم اتاقمو با بنگ چان عوض کنم
در اتاقو ک باز کردم صدای هیونجین درومد
هیونجین:جرئت داری پاتو بزار بیرون
۳.۷k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.