فیک چگونه توانستی پارت 3
از زبان ا.ت 🩶
مونده بودم برم بهش اعتراف کنم یا نه وایییی خداااا یعنی کراش زدن رو آدمی که نمیتونی یا نمیدونی باهاش بری انقدررر سخته؟؟؟
مغزم دیگه کار نمیکنه پس میرم از زامبی ها میپرسم (واده فاخخخخ) رفتم پیش اولین زامبی که دیدم ازش پرسیدم ایستاد و بهم حمله نکرد داشت فکر می کرد که گفت برو باهاش رل بزن ولی تا یه ماه زیادی باهاش صمیمی نشو مثلاً در حد تخت خواب نشو
قیافم اینجوری بود 😐 نه بابا من کجا با اون تو تخت خواب رفتن کجا
از زبان نویسنده 👾
اره جان خودت من بودم........ استغفرالله 📿
از زبان مادر ا.ت ❤️
خیلی نگران ا.تم آخه هر روز صبح ساعت 6 میره 12 شب بر میگرده
خدایا خودت دختر خل منو حفظ کن
.سایکی از اونور میگه آمینننننن.
منو هم شفته خنده میگیره
از زبان تهیونگ 🤍
راه افتادم رفتم گل رز خونی خریدم بعد رفتم یه چاقو و شکلات تلخ خریدم براش تا رفتم دم خونشون ا.ت پشتم ضاهر شد پشمام ریخت
بهش گفتم یا جد امام موسیٰ پشتم چیکار میکنی ؟ بعد گفت تو دم در خونمون چیکار می کنی ؟ لال شده بودم الان من چی بگممم ااخهههه
مونده بودم برم بهش اعتراف کنم یا نه وایییی خداااا یعنی کراش زدن رو آدمی که نمیتونی یا نمیدونی باهاش بری انقدررر سخته؟؟؟
مغزم دیگه کار نمیکنه پس میرم از زامبی ها میپرسم (واده فاخخخخ) رفتم پیش اولین زامبی که دیدم ازش پرسیدم ایستاد و بهم حمله نکرد داشت فکر می کرد که گفت برو باهاش رل بزن ولی تا یه ماه زیادی باهاش صمیمی نشو مثلاً در حد تخت خواب نشو
قیافم اینجوری بود 😐 نه بابا من کجا با اون تو تخت خواب رفتن کجا
از زبان نویسنده 👾
اره جان خودت من بودم........ استغفرالله 📿
از زبان مادر ا.ت ❤️
خیلی نگران ا.تم آخه هر روز صبح ساعت 6 میره 12 شب بر میگرده
خدایا خودت دختر خل منو حفظ کن
.سایکی از اونور میگه آمینننننن.
منو هم شفته خنده میگیره
از زبان تهیونگ 🤍
راه افتادم رفتم گل رز خونی خریدم بعد رفتم یه چاقو و شکلات تلخ خریدم براش تا رفتم دم خونشون ا.ت پشتم ضاهر شد پشمام ریخت
بهش گفتم یا جد امام موسیٰ پشتم چیکار میکنی ؟ بعد گفت تو دم در خونمون چیکار می کنی ؟ لال شده بودم الان من چی بگممم ااخهههه
۲.۱k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.