فیک تهیونگ پارت 28
از زبان ا/ت
جونگ کوک و یونگی هم بودن
سلام کردیم
جونگ کوک: ا/ت اون دوستت لینا بود ؟
گفتم: اره برای چی
جونگ کوک: ازش خوشم اومده
گفتم: جدااااا ( با ذوق)
گفت: اره خیلی خوشگله
گفتم: البته خیلی قشنگیه
گفت: خب میشه شمارش رو بدی ؟
گفتم: اره
شمارش رو دادم و شماره پرواز رو اعلام کردن و رفتیم سوار شدیم
صندلی ی من کنار یونگی بود
تهیونگ گفت: یونگی بشین جای من
یونگی: برای چی ؟
تهیونگ : به خاطر اینکه فقط من اجازه دارم کنار ا/ت بشینم
گفتم: میشه بحث نکنید ؛ یونگی اوپا لطفاً برو پیش جونگ کوک بشین
یونگی رفت و تهیونگ نشست و گفت: به یونگی چی گفتی ؟ اوپا ( با حرص )
گفتم: اره ؛ حسودی کردی ؟
گفت: شب بهت میفهمونم
گفتم: منم گذاشتم
گفت: دیشب هم همین رو میگفتی
گفتم: خب که چی ؛ من میخوام بخوابم
و خوابیدم
۲ ساعت بعد
از زبان ا/ت
بلاخره رسیدیم و اومدیم هتل
خوشبختانه اتاق ما چهار تخته بود و همه باهم بودیم
وارد اتاق شدیم که تهیونگ گفت: وایسا ببینم برای چی چهار تا تخت هست ؟
جونگ کوک گفت: ا/ت خواست که اتاق چهار تخته باشه که همه با هم باشیم
لبخند زدم
تهیونگ گفت: ا/ت غلط کرده
گفتم: خوب کاری کردم
یونگی گفت: چیه تهیونگ نکنه مزاحم شدیم که ا/ت رو ب°ک°نی
تهیونگ گفت: اره مزاحم شدید
یا حرف یونگی از خجالت آب شدم و گفتم: بسهههه ( با کمی داد) من میخوام بخوابم تموم کنید این بحث رو
جونگ کوک و یونگی هم بودن
سلام کردیم
جونگ کوک: ا/ت اون دوستت لینا بود ؟
گفتم: اره برای چی
جونگ کوک: ازش خوشم اومده
گفتم: جدااااا ( با ذوق)
گفت: اره خیلی خوشگله
گفتم: البته خیلی قشنگیه
گفت: خب میشه شمارش رو بدی ؟
گفتم: اره
شمارش رو دادم و شماره پرواز رو اعلام کردن و رفتیم سوار شدیم
صندلی ی من کنار یونگی بود
تهیونگ گفت: یونگی بشین جای من
یونگی: برای چی ؟
تهیونگ : به خاطر اینکه فقط من اجازه دارم کنار ا/ت بشینم
گفتم: میشه بحث نکنید ؛ یونگی اوپا لطفاً برو پیش جونگ کوک بشین
یونگی رفت و تهیونگ نشست و گفت: به یونگی چی گفتی ؟ اوپا ( با حرص )
گفتم: اره ؛ حسودی کردی ؟
گفت: شب بهت میفهمونم
گفتم: منم گذاشتم
گفت: دیشب هم همین رو میگفتی
گفتم: خب که چی ؛ من میخوام بخوابم
و خوابیدم
۲ ساعت بعد
از زبان ا/ت
بلاخره رسیدیم و اومدیم هتل
خوشبختانه اتاق ما چهار تخته بود و همه باهم بودیم
وارد اتاق شدیم که تهیونگ گفت: وایسا ببینم برای چی چهار تا تخت هست ؟
جونگ کوک گفت: ا/ت خواست که اتاق چهار تخته باشه که همه با هم باشیم
لبخند زدم
تهیونگ گفت: ا/ت غلط کرده
گفتم: خوب کاری کردم
یونگی گفت: چیه تهیونگ نکنه مزاحم شدیم که ا/ت رو ب°ک°نی
تهیونگ گفت: اره مزاحم شدید
یا حرف یونگی از خجالت آب شدم و گفتم: بسهههه ( با کمی داد) من میخوام بخوابم تموم کنید این بحث رو
۱۸.۰k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲