فیک انتقالی پارت ²
فیک انتقالی پارت ²
ا.ت ویو
ب..باشه
+, زود بیا جاهای دیگرو نشونت بدم کار دارم
_ باشه
ا.ت همراه هیونجین رفت
+ خب خب .... کلاس هارو خودت پیدا کن....بوفه هم همینطور....دستشویی هم از بغیع بپرس من رفتم ...
_ ودف ؟.
ا.ت خودش رفت سمت کلاس ها
کلاس ۴۰۴ کدومه.....آها اینجاست
ا.ت تا درو باز کرد همه نگاه ها روی ا.ت بود ....
همه اونجا بودن .... و همینطور اون ۵ نفر توی سالن ..... و هیونجین
چند لحظه بعد معلم اومد
¶ دانش آموز جدید داریم بیا خودتو معرفی کن
_ باشه
_ سلام من کیم ا.ت هستم و ¹⁶ سالمه .... امیدوارم سال خوبیو کنار هم بگذرونیم
بعد سرشو به نشونه احترام پایین آورد
¶ ا.ت برو کنار هیونجین بشین
_ چ..چی؟
¶ جای دیگه ای خالی نیست
_ و..ولی
¶ چرا من من میکنی؟
هبونجین با خشم به ا.ت نگاه کرد
_ ه...هیچی
ا.ت رفت کنار هیونجین نشست ...
+ هه انتقالی برات داریم(آروم)
ا.ت از ترس به خودش لرزید
بعد از ۱ ساعت کلاس تموم شد
همه بچه ها دور ا.ت جمع شدن
یک پسر که خیلی قلدر بود پاشد اومد سمت اوت
° اهل کجایی
_.....
° هوی با تو ام
_.......
° عوضی
اون پسره کیف ا.ت رو باز کرد و تمام دفتر کتاباش رو زیخت
همه زدن زیر خنده مخصوصا اون مرتیکه هیونجین
بعد از اینکه از دورش رفتن ا.ت پاشد وسایلشو جمع کرد
تا اومد پاشه یه صدای توی گوشش زمزمه کرد
+ بیا سالن
اوت با ترس برگشت دید هیونجیته
ا.ت تا اومد حرف بزنه هیونجین دستشو گزاشت روی لبای ا.ت
+ هیسس فقط بیا اونجا
ادامه پارت بعد قراره خفن شه
ا.ت ویو
ب..باشه
+, زود بیا جاهای دیگرو نشونت بدم کار دارم
_ باشه
ا.ت همراه هیونجین رفت
+ خب خب .... کلاس هارو خودت پیدا کن....بوفه هم همینطور....دستشویی هم از بغیع بپرس من رفتم ...
_ ودف ؟.
ا.ت خودش رفت سمت کلاس ها
کلاس ۴۰۴ کدومه.....آها اینجاست
ا.ت تا درو باز کرد همه نگاه ها روی ا.ت بود ....
همه اونجا بودن .... و همینطور اون ۵ نفر توی سالن ..... و هیونجین
چند لحظه بعد معلم اومد
¶ دانش آموز جدید داریم بیا خودتو معرفی کن
_ باشه
_ سلام من کیم ا.ت هستم و ¹⁶ سالمه .... امیدوارم سال خوبیو کنار هم بگذرونیم
بعد سرشو به نشونه احترام پایین آورد
¶ ا.ت برو کنار هیونجین بشین
_ چ..چی؟
¶ جای دیگه ای خالی نیست
_ و..ولی
¶ چرا من من میکنی؟
هبونجین با خشم به ا.ت نگاه کرد
_ ه...هیچی
ا.ت رفت کنار هیونجین نشست ...
+ هه انتقالی برات داریم(آروم)
ا.ت از ترس به خودش لرزید
بعد از ۱ ساعت کلاس تموم شد
همه بچه ها دور ا.ت جمع شدن
یک پسر که خیلی قلدر بود پاشد اومد سمت اوت
° اهل کجایی
_.....
° هوی با تو ام
_.......
° عوضی
اون پسره کیف ا.ت رو باز کرد و تمام دفتر کتاباش رو زیخت
همه زدن زیر خنده مخصوصا اون مرتیکه هیونجین
بعد از اینکه از دورش رفتن ا.ت پاشد وسایلشو جمع کرد
تا اومد پاشه یه صدای توی گوشش زمزمه کرد
+ بیا سالن
اوت با ترس برگشت دید هیونجیته
ا.ت تا اومد حرف بزنه هیونجین دستشو گزاشت روی لبای ا.ت
+ هیسس فقط بیا اونجا
ادامه پارت بعد قراره خفن شه
۱.۴k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.