بابایی جونم 💙☯p ۶
ویو جینا ❤☸
با جکسون رفتیم پارک و یه گربه دیدم تو پارک من عاشق گربه ها هستم و رفتم بهش غذا دادم و انقدر نازش کردم که خود گربه دیگه از من نمیخواست جدا بشه من بخواطر این که بابام نمیزاشت حیوان خونگی داشته باشم هیچ حیوان خونگی ندارم با جکسون راه افتادیم سمت خونه و تقریبا ساعت۹ صبح بود رفتم خونه و با قیافه ی اعصبانی اقای پارک و قیافه ی ناراحت مامانم مواجه شدم
جیمین:کجا بودی (اعصبانی)
جینا:مگه من میگم به شما که تو اتاق چیکار میکردید ۴ صبحی که از من میپرسید
جیمین:امم چیزه هیچ کاری نمیکردیم تو جواب منو ندادی کجا بودی
جینا:اره هیچ کاری نمیکردید صدای تلمبه زدناتون و ناله هاتون تا اشپز خونه میومد چه برسه اتاق من
جیمین:بسه دیگه بگو کجا بودی (با داد)
ملیسا:جیمین اروم باش خداروشکر سالمه جایی نبوده که نگرانش بشیم
جیمین:با توعم میگم کجا بودی
جینا:من ۱۸ سالم شده من دیگه به حرف شما گوش نمیدم میتونم رو پای خودم وایسم
جیمین یه چک به جینا زد و جینا افتاد زمین و اشک هاش جاری شد
جینا:میدونی چیه اقای پارک از همون اولشم ازت بدم میومد چون یه بار باهام وقت نگزروندی یه بار موهام رو نوازش نکردی یه بارم باهام نیومدی پارک یه بارم باهام به شهر بازی نیومدی باهام بستنی نخوردی برام قصه نخوندی دنبالم نکردی یدونه خاطره هم باهم نداریم(با گریه)
ملیسا:بسه دیگه جینا برو اتاقت(با داد)
جیمین با حرف های جینا ناراحت شد
ادامه دارد......
اسکی ممنوع ❌
با جکسون رفتیم پارک و یه گربه دیدم تو پارک من عاشق گربه ها هستم و رفتم بهش غذا دادم و انقدر نازش کردم که خود گربه دیگه از من نمیخواست جدا بشه من بخواطر این که بابام نمیزاشت حیوان خونگی داشته باشم هیچ حیوان خونگی ندارم با جکسون راه افتادیم سمت خونه و تقریبا ساعت۹ صبح بود رفتم خونه و با قیافه ی اعصبانی اقای پارک و قیافه ی ناراحت مامانم مواجه شدم
جیمین:کجا بودی (اعصبانی)
جینا:مگه من میگم به شما که تو اتاق چیکار میکردید ۴ صبحی که از من میپرسید
جیمین:امم چیزه هیچ کاری نمیکردیم تو جواب منو ندادی کجا بودی
جینا:اره هیچ کاری نمیکردید صدای تلمبه زدناتون و ناله هاتون تا اشپز خونه میومد چه برسه اتاق من
جیمین:بسه دیگه بگو کجا بودی (با داد)
ملیسا:جیمین اروم باش خداروشکر سالمه جایی نبوده که نگرانش بشیم
جیمین:با توعم میگم کجا بودی
جینا:من ۱۸ سالم شده من دیگه به حرف شما گوش نمیدم میتونم رو پای خودم وایسم
جیمین یه چک به جینا زد و جینا افتاد زمین و اشک هاش جاری شد
جینا:میدونی چیه اقای پارک از همون اولشم ازت بدم میومد چون یه بار باهام وقت نگزروندی یه بار موهام رو نوازش نکردی یه بارم باهام نیومدی پارک یه بارم باهام به شهر بازی نیومدی باهام بستنی نخوردی برام قصه نخوندی دنبالم نکردی یدونه خاطره هم باهم نداریم(با گریه)
ملیسا:بسه دیگه جینا برو اتاقت(با داد)
جیمین با حرف های جینا ناراحت شد
ادامه دارد......
اسکی ممنوع ❌
۸.۶k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.