پارت سوم
دوست پسر مافیا🌓
که گفت: بیا پایین منم زود کیفم رو برداشتم و رفتم پایین
ویو جونگکوک
ات اومد پایین مثل فرشته ها شده بود محوش شده بودم که گفت: نمیریم منم به خودم اومدم و بعد سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت مراسم
ویو راوی :
بعد از چهل و پنج دقیقه رسیدن و رفتن و شروع به احوال پرسی کردن ( اینجا دوستای جونگکوک چون که میدونستن ا/ت خبری از مافیا بودن جونگکوک نداره اسمی از کارهاشون نبردن) دوستای جونگکوک هم اعضا بودن
خب داخل مهمونی ات و جونگکوک کلی خندیدن و رقصیدن ولی هردوشون لب به شراب نزدن
بعدش ا/ت به جونگکوک گفت میره سرویس بهداشتی و رفت
ویو جونگکوک :
دیدم ا/ت رفت سرویس بهداشتی و پشت سرش لیمینهو (اونم یه مافیا )رفت عصبی شدم ورفتم دنبالش
ویو ا/ت :
داشتم آرایشم رو ترمیم میکردم که دیدم یه مرده اومد داخل ازش معلوم بود بد مست کرده و نزدیک من میشد منم ترسیده بودم و عقب میرفتم که خوردم به دیوار که با دو دستم یه حصار دورم کشید و خواست شروع به بوسیدنم کنه که جونگکوک از راه رسید و سرشو گرفت و انداخت زمین و رو به من کرد و گفت که برم بیرون منم سریع رفتم بیرون که یکدفته یه مرد غریبه یه نامه دستم داد و گفت این رو نشون جونگکوک نده و تنهایی بخون منم کلی ترسیده بودم که سریع رفت و بعد از چند دقیقه جونگکوک اومد
ویو جونگکوک:
زمانی که دیدم اون عوضی میخواست به ات تجاوز کنه خون جلو چشمام رو گرفته اومدم سرش رو گرفت و انداختم زمین و به ات گفتم که بره بیرون و رفت
اینقدر زدمش که خون بالا آورد بعد به تهیونگ گفتم ببرش انباری خونه تا اونجا هم به حسابش برسم و رفتم بیرون پیش ات و محکم دستش رو گرفتم و انداختمش تو ماشین معلوم بود ترسیده و سریع سوار شدم و سمت خونه حرکت کردم
ویو ات :
داخل ماشین بغضم گرفته بود که یک دفعه ماشین وایساد جونگکوک رو بهم کرد و گفت: چرا زمانی که اون عوضی میخواست بهت دست بزنه واکنشی نشون ندادی(با داد) بعد با گریه گفتم: توی شک بودم اینقدر ترسیده بودم که نمیدونستم چه واکنشی نشون بدم . بعدش گفت: اگه من بودم ……
که گفت: بیا پایین منم زود کیفم رو برداشتم و رفتم پایین
ویو جونگکوک
ات اومد پایین مثل فرشته ها شده بود محوش شده بودم که گفت: نمیریم منم به خودم اومدم و بعد سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت مراسم
ویو راوی :
بعد از چهل و پنج دقیقه رسیدن و رفتن و شروع به احوال پرسی کردن ( اینجا دوستای جونگکوک چون که میدونستن ا/ت خبری از مافیا بودن جونگکوک نداره اسمی از کارهاشون نبردن) دوستای جونگکوک هم اعضا بودن
خب داخل مهمونی ات و جونگکوک کلی خندیدن و رقصیدن ولی هردوشون لب به شراب نزدن
بعدش ا/ت به جونگکوک گفت میره سرویس بهداشتی و رفت
ویو جونگکوک :
دیدم ا/ت رفت سرویس بهداشتی و پشت سرش لیمینهو (اونم یه مافیا )رفت عصبی شدم ورفتم دنبالش
ویو ا/ت :
داشتم آرایشم رو ترمیم میکردم که دیدم یه مرده اومد داخل ازش معلوم بود بد مست کرده و نزدیک من میشد منم ترسیده بودم و عقب میرفتم که خوردم به دیوار که با دو دستم یه حصار دورم کشید و خواست شروع به بوسیدنم کنه که جونگکوک از راه رسید و سرشو گرفت و انداخت زمین و رو به من کرد و گفت که برم بیرون منم سریع رفتم بیرون که یکدفته یه مرد غریبه یه نامه دستم داد و گفت این رو نشون جونگکوک نده و تنهایی بخون منم کلی ترسیده بودم که سریع رفت و بعد از چند دقیقه جونگکوک اومد
ویو جونگکوک:
زمانی که دیدم اون عوضی میخواست به ات تجاوز کنه خون جلو چشمام رو گرفته اومدم سرش رو گرفت و انداختم زمین و به ات گفتم که بره بیرون و رفت
اینقدر زدمش که خون بالا آورد بعد به تهیونگ گفتم ببرش انباری خونه تا اونجا هم به حسابش برسم و رفتم بیرون پیش ات و محکم دستش رو گرفتم و انداختمش تو ماشین معلوم بود ترسیده و سریع سوار شدم و سمت خونه حرکت کردم
ویو ات :
داخل ماشین بغضم گرفته بود که یک دفعه ماشین وایساد جونگکوک رو بهم کرد و گفت: چرا زمانی که اون عوضی میخواست بهت دست بزنه واکنشی نشون ندادی(با داد) بعد با گریه گفتم: توی شک بودم اینقدر ترسیده بودم که نمیدونستم چه واکنشی نشون بدم . بعدش گفت: اگه من بودم ……
۵.۱k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.