part 31 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 31 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 31
گفتم حتما رفته تو اتاق کوک از تختم اومدم پایین رفتم تو دسشویی کارای لازم رو انجام دادم اومدم بیرون موهامو دم اسبی بستم رفتم پایین دیدم همه سرمیز نشستن و اون سلیطه کنار ته نشسته اوففف
منم رفتم کنار ته نشستم به همه صبح بخیر گفتم شروع کردیم به خوردن لیا هم هی خودشو به ته میچسبوند
+هوی(اروم)
_چی لونا(اروم)
+اون سلیطه رو از خودت دور میکنی یا با مایتابه میوفتم دنبالت(اروم)
=بنظرم به حرفش گوش کن(آروم)
_باشه(اروم)
_لیا(اروم)
لیا:جونم(اروم)
_میشه جاتو با هوسو عوض کنی(اروم)
لیا: چرا(اروم)
_لیا(اروم)
لیا: اوففففف
لیا جاشو با هوسو عوض کرد همه صبونشونو خوردن رفتن رو مبل نشستن
ع.ل: ما دیگه رفه زحمت کنیم
م.ل: این چه حرفی میمندید حالا
من یه نگاه حرصی به مامان کردم
م.ل: امم خوب حالا که میخواین برین دیگه اسرار نمیکنم
ع.ل: خب با اجازتون
عمه اینا رفتن که
ب.ت: خب پس ماهم بریم دیگه
ب.ل: باشه
همه گی خدافظی کردیم مامانم درو بست
+اوفففففف خسته شدم
=اییی گفتیا
م.ل: مگه شما کاری کردین که خسته شدین
+مامان جان همون که لیا رو تحمل کردم خیلی کاره بزرگی هست
=اینو راست میگه
+من همیشه راست میگم
=حالا جو نگیر
+باشه بابا
م.ل: باشه حالا
+بابا داری کجا میری
ب.ل: میرم سرکار
+باشه بای
بابام از خونه رفت بیرون مامانم که رفت تو اشپزخونه کوک هم داشت با گوشش حرف میزد
منم حوصلم سرفته بود اوفففف که یه فکری زد به سرم
+کوک
+کوک
+کوک(کیوت)
=چته
+اممم میشه بیا گیم بزنیم(کیوت)
=اوففف نه
+تروخدا(کیوت)
=باشه
+مرسی دادشه قشنگم
part 31
گفتم حتما رفته تو اتاق کوک از تختم اومدم پایین رفتم تو دسشویی کارای لازم رو انجام دادم اومدم بیرون موهامو دم اسبی بستم رفتم پایین دیدم همه سرمیز نشستن و اون سلیطه کنار ته نشسته اوففف
منم رفتم کنار ته نشستم به همه صبح بخیر گفتم شروع کردیم به خوردن لیا هم هی خودشو به ته میچسبوند
+هوی(اروم)
_چی لونا(اروم)
+اون سلیطه رو از خودت دور میکنی یا با مایتابه میوفتم دنبالت(اروم)
=بنظرم به حرفش گوش کن(آروم)
_باشه(اروم)
_لیا(اروم)
لیا:جونم(اروم)
_میشه جاتو با هوسو عوض کنی(اروم)
لیا: چرا(اروم)
_لیا(اروم)
لیا: اوففففف
لیا جاشو با هوسو عوض کرد همه صبونشونو خوردن رفتن رو مبل نشستن
ع.ل: ما دیگه رفه زحمت کنیم
م.ل: این چه حرفی میمندید حالا
من یه نگاه حرصی به مامان کردم
م.ل: امم خوب حالا که میخواین برین دیگه اسرار نمیکنم
ع.ل: خب با اجازتون
عمه اینا رفتن که
ب.ت: خب پس ماهم بریم دیگه
ب.ل: باشه
همه گی خدافظی کردیم مامانم درو بست
+اوفففففف خسته شدم
=اییی گفتیا
م.ل: مگه شما کاری کردین که خسته شدین
+مامان جان همون که لیا رو تحمل کردم خیلی کاره بزرگی هست
=اینو راست میگه
+من همیشه راست میگم
=حالا جو نگیر
+باشه بابا
م.ل: باشه حالا
+بابا داری کجا میری
ب.ل: میرم سرکار
+باشه بای
بابام از خونه رفت بیرون مامانم که رفت تو اشپزخونه کوک هم داشت با گوشش حرف میزد
منم حوصلم سرفته بود اوفففف که یه فکری زد به سرم
+کوک
+کوک
+کوک(کیوت)
=چته
+اممم میشه بیا گیم بزنیم(کیوت)
=اوففف نه
+تروخدا(کیوت)
=باشه
+مرسی دادشه قشنگم
۱۱.۶k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.