p15
ات: نپرس دیگه توان راه رفتنو ندارم که افتاد زمین(بچه ها ات پریود بود بخاطر اینکه زیاد راه رفته بود درد داشت)
جیمین: براید استایل بغلش کرد برد اتاقش
ات: هیی من میخوابم بیدارم کنیاااا
جیمین: اوکی
پرش به ساعت8:20دقیقه
جیمین: ات. اتتتتت بیدار شو
ات: ببنین فقط یه زره بخوابم باشه؟
جیمین: یااا ساعت 8نیمه هاا
ات: از جام پریدم وای نه نههه
جیمین: آروم باش(خنده)
ات: چطوری آروم باشم بلند شد رفت صورتشو شست امد بیرون داشت لباسشو درمی آورد که دید جیمین نگاش میکنه
ات: یااا من حواسم نبود تو چرا حرف نزدی
جیمین: چی میگفتم(بی خیال انگار برگ چغندر جلوشه 😂)
ات: برو بیرون دیرم شدددد(داد)
جیمین: باشه باشه من برم اماده شم
ات لباسشو پوشید ک میخواست کیفشو برداره
گوشیش زنگ خود لوسی بود
لوسی: الو سلام ات من چیکار کنم الان بچه ها پیش منن آدرسو به کی بدم
ات: سلام من به جیمین میدم اونم به دوست پسراتون میده
لوسی: باشه بای
قط کردن
ویو ات
داشتم میرفتم پایین که دیدم جیمین چه خوشیپ شده عررر کراش زدمممممم
جیمین ویو
صدای کفش میدومد برگشتم دیدم ات بود چقدر خوشگل شده این چرا خودشو پوشونده؟
ات: چیه چته تاحالا زیبا ندیده ای؟؟
جیمین: هههه خندیدیم چرا خودتو پوشوندی من حتی لباستم ندیدم
ات: سوپرایزه
جیمین: بهتر باز نباشه وگرنه تنبیه میشی(خیلی جدی مثل بابا ها که به آدما تذکر میدن)
ات: چ چییی؟
جیمین: چیه لباست بازه اره؟(عصبی)
ات: نه نه
جیمین؛: خب بریم
ویو مین جی
منتظر بودیم که بیان من یه لباس پوشیده بودم که داشتم یخ میزدم با اینکه روزا هوا گرمه ولی شبا خیلی سرد میشد که یه ماشین امد جلومون وایستاد چه ماشینی بود عرررر شیشه رو داد پایین چه کراش بود
گفت: سلام
گفتیم: سلام مزاحم نشید آقا ما منتظر دوست پسرا مونیم(حالا بزار از راه برسه شاید آدرس میخواد😐)
که یونجون گفت....
ادامه دارد...
بزارم ادامشو یانه بگین؟
لایک کنید♥
جیمین: براید استایل بغلش کرد برد اتاقش
ات: هیی من میخوابم بیدارم کنیاااا
جیمین: اوکی
پرش به ساعت8:20دقیقه
جیمین: ات. اتتتتت بیدار شو
ات: ببنین فقط یه زره بخوابم باشه؟
جیمین: یااا ساعت 8نیمه هاا
ات: از جام پریدم وای نه نههه
جیمین: آروم باش(خنده)
ات: چطوری آروم باشم بلند شد رفت صورتشو شست امد بیرون داشت لباسشو درمی آورد که دید جیمین نگاش میکنه
ات: یااا من حواسم نبود تو چرا حرف نزدی
جیمین: چی میگفتم(بی خیال انگار برگ چغندر جلوشه 😂)
ات: برو بیرون دیرم شدددد(داد)
جیمین: باشه باشه من برم اماده شم
ات لباسشو پوشید ک میخواست کیفشو برداره
گوشیش زنگ خود لوسی بود
لوسی: الو سلام ات من چیکار کنم الان بچه ها پیش منن آدرسو به کی بدم
ات: سلام من به جیمین میدم اونم به دوست پسراتون میده
لوسی: باشه بای
قط کردن
ویو ات
داشتم میرفتم پایین که دیدم جیمین چه خوشیپ شده عررر کراش زدمممممم
جیمین ویو
صدای کفش میدومد برگشتم دیدم ات بود چقدر خوشگل شده این چرا خودشو پوشونده؟
ات: چیه چته تاحالا زیبا ندیده ای؟؟
جیمین: هههه خندیدیم چرا خودتو پوشوندی من حتی لباستم ندیدم
ات: سوپرایزه
جیمین: بهتر باز نباشه وگرنه تنبیه میشی(خیلی جدی مثل بابا ها که به آدما تذکر میدن)
ات: چ چییی؟
جیمین: چیه لباست بازه اره؟(عصبی)
ات: نه نه
جیمین؛: خب بریم
ویو مین جی
منتظر بودیم که بیان من یه لباس پوشیده بودم که داشتم یخ میزدم با اینکه روزا هوا گرمه ولی شبا خیلی سرد میشد که یه ماشین امد جلومون وایستاد چه ماشینی بود عرررر شیشه رو داد پایین چه کراش بود
گفت: سلام
گفتیم: سلام مزاحم نشید آقا ما منتظر دوست پسرا مونیم(حالا بزار از راه برسه شاید آدرس میخواد😐)
که یونجون گفت....
ادامه دارد...
بزارم ادامشو یانه بگین؟
لایک کنید♥
۱۰.۴k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.