سناریو
سناریو
وقتی که داری با دوستات جرت و حقیقت بازی میکنید،تو جرت انتخاب کردی دوستات بهت میگن که زنگ بزن واس کسی که دوستش داری و بهش بگو ازت متنفرم و بیشتر اسکلش کن.
جین: چیه ا.ت
ا.ت: میدونستی ازت متنفرم بهت نمیگفتم بزور تهملت کردم
جین: چی داری میگی ا.ت
ا.ت: میخوای باور کن میخوای نکن
شوگا: تو امشب بیا خونه بعد میفهمی که باید داخل خونه من زندگی کنی چون به غلت خوردن میندازمت
جیهوپ: اوکی میدونم با دوستاتی حتما دارید جرعت و حقیقت بازی میکنید
نامجون: بردار بیا خونه با اون شول مغزها نگرد همینا هستن که ر.دن بت دختر بردار بیا خونه
(ا.ت دهنتو سر ویس کرد بردار برو خونه که نامی شوخی سرش نمیشه)
جیمین: آها اوکی ها فهمیدم پس اون کی هست که داره میخنده
ا.ت: چی من نمیخندم که
جیمین: اره جون عمت
ا.ت:(پشت پنجره رو نگاه میکنه) جیمین تو اینجا چی کار میکنی
جیمین: اومدم بگم گورت رو بردار بیا بریم
تهیونگ بعد از حرف ا.ت میگه اوکی و تلفن رو قطع میکنه
کوک: خوب به ع.نم بم جونم رو دارم غم ندارم
#micha
وقتی که داری با دوستات جرت و حقیقت بازی میکنید،تو جرت انتخاب کردی دوستات بهت میگن که زنگ بزن واس کسی که دوستش داری و بهش بگو ازت متنفرم و بیشتر اسکلش کن.
جین: چیه ا.ت
ا.ت: میدونستی ازت متنفرم بهت نمیگفتم بزور تهملت کردم
جین: چی داری میگی ا.ت
ا.ت: میخوای باور کن میخوای نکن
شوگا: تو امشب بیا خونه بعد میفهمی که باید داخل خونه من زندگی کنی چون به غلت خوردن میندازمت
جیهوپ: اوکی میدونم با دوستاتی حتما دارید جرعت و حقیقت بازی میکنید
نامجون: بردار بیا خونه با اون شول مغزها نگرد همینا هستن که ر.دن بت دختر بردار بیا خونه
(ا.ت دهنتو سر ویس کرد بردار برو خونه که نامی شوخی سرش نمیشه)
جیمین: آها اوکی ها فهمیدم پس اون کی هست که داره میخنده
ا.ت: چی من نمیخندم که
جیمین: اره جون عمت
ا.ت:(پشت پنجره رو نگاه میکنه) جیمین تو اینجا چی کار میکنی
جیمین: اومدم بگم گورت رو بردار بیا بریم
تهیونگ بعد از حرف ا.ت میگه اوکی و تلفن رو قطع میکنه
کوک: خوب به ع.نم بم جونم رو دارم غم ندارم
#micha
۹.۹k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.