پارت پنجم
( از زیر پتو اومدی بیرون و رو تخت نشستی)
+ تو اینارو نزدی؟ اوکی ولی مامانت خیلی با قطعیت میگف این حرفای تویه
_ نه نیس :(
( همونطور پاشدم برم بیرون از اتاق ک جیهوپ دستمو گرفت و با عصبانیت نگام کرد)
_ میخوای با اینکار بگی ک دروغ میگم
+...
_ با تو ام؟ جواب بده
+ ولم کن هوپی
_ تا جوابمو ندیدی ولت نمی کنمم
+میخوای راستشو بگم؟!!! آرهه آرهه همچین فکری دارم تو دروغ میگی و اون حرفای لعنتی همش حقیقت داشت( با داد و بغض)
_ جرعت داری یه بار دیگه به من بگو دروغ گو!!!
+دروغگوووو
( جیهوپ دستم و گرفت و به خودش چس دود و شروع کرد به بوسه زدن روی لبم و.. ( بقیشو نمیشه نوشت) )
پرش زمانی
صبح»»»
+ هووووو( خمیازه)
ا. ت ویو :دیدم بغل جیهوپم.
+ پسر کوچولوم چ ناز خوابیده!!
(ا. ت ویو: یهو یاد دیروز افتادم تا جیهوپ از خواب بیدار شد اتفاقات دیروز و مرور کردم راستش منطقی نبود بخاطر اون سل.یطه باهاش اینکارو میکردم اما خب منم خیلی ناراحت بودم. آروم دستمو کشیدم رو موهای صاف و خرمایی قشنگش. یهو چشماشو باز کرد یکمی منو نگاه کرد بعد آروم بغلم کرد و بوسه ای بر پیشونیم گذاشت. پتو روم بود خواستم ببرمش کنار که جیهوپ پتو رو گرفت کشید روم و گفت)
_ نکن.. لباسات..
+ او...
_ درد داری؟
+ یکم
_ پاشو ی مسکن برات میارم و یه دوش بگیر
+ باشه
پرش زمانی»»»
ا. ت ویو؛ صبحانه رو خوردم و حموم کردم
از حموم اومدم بیرون. حوله رو پوشیدم. جیهوپ صدام زد)
_ بیا بشین موهات و خشک کنم
+ مرسییی
_ بعد از این بیا بریم یه جایی
+ کجا
بچه ها کامنت بزارید برای پارت بعد تا ببینم ادامه بدم یا نه
+ تو اینارو نزدی؟ اوکی ولی مامانت خیلی با قطعیت میگف این حرفای تویه
_ نه نیس :(
( همونطور پاشدم برم بیرون از اتاق ک جیهوپ دستمو گرفت و با عصبانیت نگام کرد)
_ میخوای با اینکار بگی ک دروغ میگم
+...
_ با تو ام؟ جواب بده
+ ولم کن هوپی
_ تا جوابمو ندیدی ولت نمی کنمم
+میخوای راستشو بگم؟!!! آرهه آرهه همچین فکری دارم تو دروغ میگی و اون حرفای لعنتی همش حقیقت داشت( با داد و بغض)
_ جرعت داری یه بار دیگه به من بگو دروغ گو!!!
+دروغگوووو
( جیهوپ دستم و گرفت و به خودش چس دود و شروع کرد به بوسه زدن روی لبم و.. ( بقیشو نمیشه نوشت) )
پرش زمانی
صبح»»»
+ هووووو( خمیازه)
ا. ت ویو :دیدم بغل جیهوپم.
+ پسر کوچولوم چ ناز خوابیده!!
(ا. ت ویو: یهو یاد دیروز افتادم تا جیهوپ از خواب بیدار شد اتفاقات دیروز و مرور کردم راستش منطقی نبود بخاطر اون سل.یطه باهاش اینکارو میکردم اما خب منم خیلی ناراحت بودم. آروم دستمو کشیدم رو موهای صاف و خرمایی قشنگش. یهو چشماشو باز کرد یکمی منو نگاه کرد بعد آروم بغلم کرد و بوسه ای بر پیشونیم گذاشت. پتو روم بود خواستم ببرمش کنار که جیهوپ پتو رو گرفت کشید روم و گفت)
_ نکن.. لباسات..
+ او...
_ درد داری؟
+ یکم
_ پاشو ی مسکن برات میارم و یه دوش بگیر
+ باشه
پرش زمانی»»»
ا. ت ویو؛ صبحانه رو خوردم و حموم کردم
از حموم اومدم بیرون. حوله رو پوشیدم. جیهوپ صدام زد)
_ بیا بشین موهات و خشک کنم
+ مرسییی
_ بعد از این بیا بریم یه جایی
+ کجا
بچه ها کامنت بزارید برای پارت بعد تا ببینم ادامه بدم یا نه
۳۱۰
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.