میخوام واسه عیدی ۵ تا پارت از این فیک و ۵ تا پارت دیگه هم
میخوام واسه عیدی ۵ تا پارت از این فیک و ۵ تا پارت دیگه هم از اولین فیکم بزارممم
_______________________________________
پارت ۷
جیمین: من.....عام....عام.....من....عوم.....
سوجین: دیوونه ای چیزی هستی؟؟
چرا حرف نمیزنی؟
جیمین: خب من....آها تب دارم
سوجین: وایسا ببینم....تب؟!؟!؟
جیمین: آره خب...یعنی نمیشه آدم تب داشته باش؟
سوجین: چرا خب منطقیه ولی خب...
جیمین: دیگه ولی خب نداره....حالا بگو ببینم تو چت شده که اومدی؟
سوجین: منم احساس کردمممم........آها سرگیجه دارم و گفتم علائم بدی هست دیگه
جیمین: اوه اوکی
سوجین: *لبخند ضایع*
سوجین: هنوزم ازت متنفرماااااا
جیمین: نه که من عاشقتممم
سوجین: هر هر هر خندیدم
جیمین. دور لبات عن دیدم
سوجین: بخورش
جیمین: بخورم؟!؟!
سوجین: مگه تو گوهخور قهاری نیستی....پس باید بخوریش
جیمین: *نزدیک لب ات میشه*
سوجین: هوییی منحرف چیکار میکنی؟؟؟؟
جیمین: مگه نگفتی بخورمش؟
سوجین: خاک تو سر منحرفت بکنن....منظورم گوه بود
جیمین: خب گوه دور لبای توئه
سوجین: خفه
جیمین: خوددانی
سوجین: گمشو برو پیش پرستار وگرنه میگیرم همینجا نِفلَت میکنم
جیمین: نه بابااااا مگه بلدی نفله کنی؟!؟
سوجین: بلدم خوبم بلدم
جیمین: گمشو بابا
سوجین: گم نمیشم راه خونمون رو بلدم آقا زشته
جیمین: میگیرم میزنمت که صدای خر بدیااا
سوجین: ببخشید زبون حیوانات رو بلد نیستم....متاسفم ولی نمیتونم با گاو ها صحبت کنم..بای*آخرش دستشو تکون داد و با عشوه رفت اتاق پرستار*
جیمین: یک گاوی بهت نشون بدممم
سوجین: خانم پرستارررررررررر
پرستار: هوممم
سوجین: خانم پرستاررر سرگیجه دارممممم
پرستار: برو بشین رو تخت تا بیام معاینت کنم*منحرف نشید در ضمن پرستاره خانمه*
سوجین: اوکی
پرستار: اوم...اوهوم....هوم...خوبه.....چیزیت نیست ضربان قلبت هم نرماله....میتونی بری
سوجین: پس سرگیجم چی؟؟؟
پرستار: گفتم که چیزیت نیست
سوجین: اهاااا تازه یادم اومد...اوکی من میرم...مرسی*تعظیم کرد و رفت*
جیمین: *دم در منتظر بود تا سوجین بره بیرون و خودش بره تو*
جیمین: دختر چند ساعته اون تویی؟؟
سوجین: صب کن *ساعتشو چک کرد* فک کنم ۵ دقیقه
جیمین: برو اونور میخوام برم تو...
سوجین: بای بای *کلا همه حرفاشو یا با لحن طعنه آمیز میگه یا با پوزخند یا با شوخ طبعی*
جیمین: روانی
سوجین: آینهههههه
جیمین: *رفت داخل اتاق پرستار*
سوجین: کم آورد*خنده*
سوجین: یون سوکااااااا
یون سوک: هااااا
سوجین: مرض بهت یاد ندارن باید بگی بله؟؟؟
یون سوک: یاد دادن ولی آدم که جلو گاو خودشو خوب جلوه نمیده!!
سوجین: باشه من گاو ولی تو که همین الان یه کوپه *یعنی یه عالمه* سبزی و علف جلوته چی میگی گوسفند
یون سوک: برو بابا یعنی مثلاااا ماهم دوست داریم
سوجین: ببین فحش میدمااا
سون سوک: بدهههه
سوجین: ***************************** شیبال *یه عالمه فحش خار مادری*
_______________________________________
پارت ۷
جیمین: من.....عام....عام.....من....عوم.....
سوجین: دیوونه ای چیزی هستی؟؟
چرا حرف نمیزنی؟
جیمین: خب من....آها تب دارم
سوجین: وایسا ببینم....تب؟!؟!؟
جیمین: آره خب...یعنی نمیشه آدم تب داشته باش؟
سوجین: چرا خب منطقیه ولی خب...
جیمین: دیگه ولی خب نداره....حالا بگو ببینم تو چت شده که اومدی؟
سوجین: منم احساس کردمممم........آها سرگیجه دارم و گفتم علائم بدی هست دیگه
جیمین: اوه اوکی
سوجین: *لبخند ضایع*
سوجین: هنوزم ازت متنفرماااااا
جیمین: نه که من عاشقتممم
سوجین: هر هر هر خندیدم
جیمین. دور لبات عن دیدم
سوجین: بخورش
جیمین: بخورم؟!؟!
سوجین: مگه تو گوهخور قهاری نیستی....پس باید بخوریش
جیمین: *نزدیک لب ات میشه*
سوجین: هوییی منحرف چیکار میکنی؟؟؟؟
جیمین: مگه نگفتی بخورمش؟
سوجین: خاک تو سر منحرفت بکنن....منظورم گوه بود
جیمین: خب گوه دور لبای توئه
سوجین: خفه
جیمین: خوددانی
سوجین: گمشو برو پیش پرستار وگرنه میگیرم همینجا نِفلَت میکنم
جیمین: نه بابااااا مگه بلدی نفله کنی؟!؟
سوجین: بلدم خوبم بلدم
جیمین: گمشو بابا
سوجین: گم نمیشم راه خونمون رو بلدم آقا زشته
جیمین: میگیرم میزنمت که صدای خر بدیااا
سوجین: ببخشید زبون حیوانات رو بلد نیستم....متاسفم ولی نمیتونم با گاو ها صحبت کنم..بای*آخرش دستشو تکون داد و با عشوه رفت اتاق پرستار*
جیمین: یک گاوی بهت نشون بدممم
سوجین: خانم پرستارررررررررر
پرستار: هوممم
سوجین: خانم پرستاررر سرگیجه دارممممم
پرستار: برو بشین رو تخت تا بیام معاینت کنم*منحرف نشید در ضمن پرستاره خانمه*
سوجین: اوکی
پرستار: اوم...اوهوم....هوم...خوبه.....چیزیت نیست ضربان قلبت هم نرماله....میتونی بری
سوجین: پس سرگیجم چی؟؟؟
پرستار: گفتم که چیزیت نیست
سوجین: اهاااا تازه یادم اومد...اوکی من میرم...مرسی*تعظیم کرد و رفت*
جیمین: *دم در منتظر بود تا سوجین بره بیرون و خودش بره تو*
جیمین: دختر چند ساعته اون تویی؟؟
سوجین: صب کن *ساعتشو چک کرد* فک کنم ۵ دقیقه
جیمین: برو اونور میخوام برم تو...
سوجین: بای بای *کلا همه حرفاشو یا با لحن طعنه آمیز میگه یا با پوزخند یا با شوخ طبعی*
جیمین: روانی
سوجین: آینهههههه
جیمین: *رفت داخل اتاق پرستار*
سوجین: کم آورد*خنده*
سوجین: یون سوکااااااا
یون سوک: هااااا
سوجین: مرض بهت یاد ندارن باید بگی بله؟؟؟
یون سوک: یاد دادن ولی آدم که جلو گاو خودشو خوب جلوه نمیده!!
سوجین: باشه من گاو ولی تو که همین الان یه کوپه *یعنی یه عالمه* سبزی و علف جلوته چی میگی گوسفند
یون سوک: برو بابا یعنی مثلاااا ماهم دوست داریم
سوجین: ببین فحش میدمااا
سون سوک: بدهههه
سوجین: ***************************** شیبال *یه عالمه فحش خار مادری*
۳.۴k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.