وقتی دیگر مرا نخواستی
وقتی دیگر مرا نخواستی
وقتی احساساتم را بچه گانه و بی ارزش خواندی
قلبم از هم شکافت و در هم شکست
کاخ رویاهای خیالم ویرانه شد و برسرم آوار گشت
چشم هایم سیاهی رفت و وجودم تاریک گشت
تو مانند خورشیدی بودی که در وجودم می تابیدی
با رفتنت وجودم سرد و تاریک شدو آرزوهایم غروب کرد
تو رفتی و با خود تمام مرا بردی
تو رفنتی و زخمی عمیق بر این دل نشاندی...
وقتی احساساتم را بچه گانه و بی ارزش خواندی
قلبم از هم شکافت و در هم شکست
کاخ رویاهای خیالم ویرانه شد و برسرم آوار گشت
چشم هایم سیاهی رفت و وجودم تاریک گشت
تو مانند خورشیدی بودی که در وجودم می تابیدی
با رفتنت وجودم سرد و تاریک شدو آرزوهایم غروب کرد
تو رفتی و با خود تمام مرا بردی
تو رفنتی و زخمی عمیق بر این دل نشاندی...
۱.۰k
۲۹ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.