درخواستی از هان(وقتی با بچهتون رفتین مسافرت)

ندوقتی میشد که هان زیاد کار میکردش اما الان دیگه تموم شد
(زینگ زینگ صدای زنگ در)
+کیهـ (سوزی)
=منم بابایی( هان)
_کیه؟
هان اومد تو =سلامم ا. ت
_سلام
=وسایلتونو جمع کردین؟
_اره
+مامان من یلحظه برم پیش دوستم
_باشه
=اهای دخترخانم فکر کردی بچه دار شدی نباید به ما یه بوس بدی؟(شتت این چه سمی بود)
_اومم نمیدونم ولی باشع (همو بوسیدن)
=بریم
_بریم
+بریم
=من رفتم بیاین
_+باشههههه
رفتن بوسان
+مامان این چیه که گوده و توش اب هستش؟
_این اسمش چشمس، اب میخوری؟
+اره میشه بریم اونجا تا اب بخورم
_بیا با بابا بریم
هان بیا بریم سوزی اب بخوره از اون چشمه هه
=باشه
ویو هان
سوزی داره اب میخوره منم ا. ت رو خیس کنم چیمیشهـ
هان با اب به ا ت حمله کرد ا ت هم به هان حمله کرد
سوزی رو هم خیس کردن
خلاصه که اب بازی کردن
و رفتن رودخانه هان بارون گرفته بود اما شبنم بودش و خیلی قشنگ بود
+مامان بریم سوار قایق بشیم؟
_اره وایسل به بابات بگم
هاننن تولوخدا بریم سوار قایق بشیم
=یدونه بچه که ندارم دوتان بریم
_+اخخخخ جون
رفتن سوار قایق شدن
عکس انداختن و بعد از یک شب پراز خوشحالی به هتل برگشتن