فیک
#فیک
#هیونجین
ویو یوکی (من نه دوسش)
میدونستم ا.ت حالش زیاد خوب نی
تصمیم گرفت یکم برم پیشش ولی وایساااا دست خالی عمرااااااا
اماده شدم و سوییچ رو برداشتم و بع سمت هایپر نزدیک خونه ا.ت راه افتادم
هرچی چشم میگرفت رو بر میداشتم(شرکت لوازم ارایشی خیلی معروف و گرون داره)
میتونم بگم تقریبا ۱۰ تا پلاستیک گونده چیز خریدم هعععییییی
به سمت خونه بانو راه افتادم
بعد ۸ مین
وارد لابی اپارتمان شدم و سوار اسانسور شدم
یکم از خریدامو خودم اوردم بقیه هم دادم نگهبان غوللل بیاره
بلاخره به طبقه اخره یعنی طبقه ۳۰ رسیدم
زنگ درو زدم ......... هیچکی نبود بازم زدم بازم بازم بازم زدم ولی هیچکی نبود
زنگ زدم رو گوشیش جواب نداد تقریبا نزدیک ۴۰ بار بهش زنگ زدم
رمز درش چیبود خدااااا
یبار بهم گفففف
تاریخ تولدش؟(زد اشتباه بود)
تاریخ تولد هیونجین؟,نه
تاریخ تولد من؟,نه بابا
(همه اینارو داره میزنه)
تاریخ تولد مامانش،؟,نه باباش ؟نه
اهاااااا تاریخ ازدواجش با هیونجینننن
یسییی درست بودددددد
باهوش کی بودم من
دو دو
با چیزی که دیدم لبخندم محو شد
و خریدام از دستم افتاد
اون اون..... ا.ت بود که کهه
(با لکنت),
رو رو زمیننن بود
بدون هیچ مطلعی به سمتش دویدم
ا.تت ا.تت ا.تدت
دختر بیدار شو
پاشووو
بیدار شو،
تا به خودم اومدم دیدم دارم گریه میکنم ولی اهمیتی ندادم و سریع به امبولانس زنگ زدم
نظرتونو بگین:﴾🌚🌚🌚
#هیونجین
ویو یوکی (من نه دوسش)
میدونستم ا.ت حالش زیاد خوب نی
تصمیم گرفت یکم برم پیشش ولی وایساااا دست خالی عمرااااااا
اماده شدم و سوییچ رو برداشتم و بع سمت هایپر نزدیک خونه ا.ت راه افتادم
هرچی چشم میگرفت رو بر میداشتم(شرکت لوازم ارایشی خیلی معروف و گرون داره)
میتونم بگم تقریبا ۱۰ تا پلاستیک گونده چیز خریدم هعععییییی
به سمت خونه بانو راه افتادم
بعد ۸ مین
وارد لابی اپارتمان شدم و سوار اسانسور شدم
یکم از خریدامو خودم اوردم بقیه هم دادم نگهبان غوللل بیاره
بلاخره به طبقه اخره یعنی طبقه ۳۰ رسیدم
زنگ درو زدم ......... هیچکی نبود بازم زدم بازم بازم بازم زدم ولی هیچکی نبود
زنگ زدم رو گوشیش جواب نداد تقریبا نزدیک ۴۰ بار بهش زنگ زدم
رمز درش چیبود خدااااا
یبار بهم گفففف
تاریخ تولدش؟(زد اشتباه بود)
تاریخ تولد هیونجین؟,نه
تاریخ تولد من؟,نه بابا
(همه اینارو داره میزنه)
تاریخ تولد مامانش،؟,نه باباش ؟نه
اهاااااا تاریخ ازدواجش با هیونجینننن
یسییی درست بودددددد
باهوش کی بودم من
دو دو
با چیزی که دیدم لبخندم محو شد
و خریدام از دستم افتاد
اون اون..... ا.ت بود که کهه
(با لکنت),
رو رو زمیننن بود
بدون هیچ مطلعی به سمتش دویدم
ا.تت ا.تت ا.تدت
دختر بیدار شو
پاشووو
بیدار شو،
تا به خودم اومدم دیدم دارم گریه میکنم ولی اهمیتی ندادم و سریع به امبولانس زنگ زدم
نظرتونو بگین:﴾🌚🌚🌚
۴.۴k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.