چهال و هفتم
زمان شب به مهمونی
سویونگ ـ پس کی میاد
(دینگ دینک مثلا صدای زنگ دره)
کوک ـ کاشکی نمی گفتی
سویونگ ـ موافقم
بعدش رفتن و در رو باز کردن و به همه سلام کردم ولی به دختر عموی کوک که رسیدم چشم غوره ای براش رفتم و ازش گذشتم
بعدش روی مبل نشستن و براشون یکم شیرینی و تنقلات اورم و خوردن ثلی به کوک گفتم که هیچی نخوره چون ازش هیچ چیزی بعید نیست
مامان کوک ـ پسرم چرا هیچی نمی خوری
کوک ـ نمی دونم اصلا میل به هیچی ندارم
مامان کوک ـ ولی حد اقل یه چیزی کوچیکی بخور
کوک ـ نه هیچی نمی خوام
مامان کوک ـ دیگه میل خودته
از زبان دختر عموی کوک
انگار این کوک
سویونگ ـ پس کی میاد
(دینگ دینک مثلا صدای زنگ دره)
کوک ـ کاشکی نمی گفتی
سویونگ ـ موافقم
بعدش رفتن و در رو باز کردن و به همه سلام کردم ولی به دختر عموی کوک که رسیدم چشم غوره ای براش رفتم و ازش گذشتم
بعدش روی مبل نشستن و براشون یکم شیرینی و تنقلات اورم و خوردن ثلی به کوک گفتم که هیچی نخوره چون ازش هیچ چیزی بعید نیست
مامان کوک ـ پسرم چرا هیچی نمی خوری
کوک ـ نمی دونم اصلا میل به هیچی ندارم
مامان کوک ـ ولی حد اقل یه چیزی کوچیکی بخور
کوک ـ نه هیچی نمی خوام
مامان کوک ـ دیگه میل خودته
از زبان دختر عموی کوک
انگار این کوک
۵.۶k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.