- نگاهم کن تهیونگ..نگاهم کن.
- نگاهم کن تهیونگ..نگاهم کن.
مرد مکثی کرد و خیره به صورت زیبای مقابلش قدمی جلوتر رفتو با ملایمت دست سرد دختر رو بین انگشتهاش گرفت .
- تو آدم امن منی،میتونم روت حساب کنم و وقتی سرمو میذارم روی پاهات به هیچی فکر نکنم. میتونم از همه کارایی که کردم پیشت حرف بزنم و قضاوت نشم،میتونم دردامو بهت بگم و دست مهربونت رد شور اشک رو گونمو پاک کنه؛من پیش تو میتونم خودم باشم،همونی که تاریکه،شکستهاس و تورو خیلی دوست داره. حالا اگه نور روشن نگاهت و ازم بگیری، توی همین سرما یخ میزنم.
مرد مکثی کرد و خیره به صورت زیبای مقابلش قدمی جلوتر رفتو با ملایمت دست سرد دختر رو بین انگشتهاش گرفت .
- تو آدم امن منی،میتونم روت حساب کنم و وقتی سرمو میذارم روی پاهات به هیچی فکر نکنم. میتونم از همه کارایی که کردم پیشت حرف بزنم و قضاوت نشم،میتونم دردامو بهت بگم و دست مهربونت رد شور اشک رو گونمو پاک کنه؛من پیش تو میتونم خودم باشم،همونی که تاریکه،شکستهاس و تورو خیلی دوست داره. حالا اگه نور روشن نگاهت و ازم بگیری، توی همین سرما یخ میزنم.
۶.۹k
۲۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.