میراث ابدی۲ 💜پــارت۲۳💜 کپ👇
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــ خودتون که میدونستید ایشون ملکه موقت بودن. و قرار بود بعد اینکه ملکه لی تشریف آوردن ایشون خلع بشن.
چهره وزیر کیم تغییر کرد حتما فکرشو نمیکرد که مانیا برگرده. زمان را جایز دونستم...........
ــ ملکه لی تشریف بیارید.
درها باز شدن و مانیا و میورانگ و مینهووا وارد شدن. خیلی خوشحالم که مانیا برگشته. بلند شدم و روبه روی تخت سلطنتی ایستادم. اومدن و بهم تعظیم کردن. و به سمت درباریان چرخیدن..........
ــ ایشون ملکه لی هستن. و اینا هم دخترام میورانگ و مینهووا هستن.
وزیرکیم: ولی طبق قانون قصر اون بانوی پادشاهی که پسرشون ولیعهده میتونه ملکه بشه. ایشون حتی پسر هم ندارن.
جیهوپ: حالا که گفتین طبق قانون خاندان سلطنتی پسر اول پادشاه میتونه ولیعهد بشه درست میگم؟
وزیر کیم با تعجب و سوال به جیهوپ نگاه کرد. آفرین جیهوپ خوب اومدی...........
جیهوپ: جناب پادشاه لطفا دستور بدید جناب ولیعهد تشریف بیارند.
ــ ولیعهد تشریف بیارند.
جانگکوک وارد شد. واقعا به خودم رفته بودا لباس ولیعهدی خیلی بهش میومد. همه سرها به سمت جانگکوک بود. اومد نزدیک و بهم احترام گذاشت.........
جانگکوک: لی جانگکوک در خدمت شما هستم عالیجناب.
ــ همگی خوب نگاه کنید و به خاطر بسپارید ایشون ولیعهد این سرزمین هستن. و پادشاه آینده این کشور.
وزیرکیم: پس جناب هانمین چی؟
فعلا نمیخوام ماجرای هانمین که پسرم نیستو فاش کنم............
ــ هانمین از مقامش خلع و به عنوان شاهزاده در قصر خواهد بود.
هانیمن اعصبانی بود............
ــ دستورمو دریافت کردی شاهزاده هانمین؟
چشاشو بست و باز کرد...........
هانمین: بله علی حضرت.
هیچوقت به هانمین اجازه ندادم که بهم پدر بگه. اون پسر من نیست. پس نباید به من پدر میگفت. اون مثل مادرش بود جاه طلب و خوشگذرون. چندین بار از گناهش گذشتم............
ــ جلسه تمام شد. فردا قراره به مناسبت برگشتن ملکه جشن برگزار کنیم. با خانواده تشریف میارید قصر.
درباریان: چشم عالیجناب.
(فـردا)
*جانگکوک
رو تختم نشسته بودم. دلم برا بوگوم تنگ شده...........
+ عالیجناب خواجه هی هستم. لطفا بیدار بشید.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲
ــ خودتون که میدونستید ایشون ملکه موقت بودن. و قرار بود بعد اینکه ملکه لی تشریف آوردن ایشون خلع بشن.
چهره وزیر کیم تغییر کرد حتما فکرشو نمیکرد که مانیا برگرده. زمان را جایز دونستم...........
ــ ملکه لی تشریف بیارید.
درها باز شدن و مانیا و میورانگ و مینهووا وارد شدن. خیلی خوشحالم که مانیا برگشته. بلند شدم و روبه روی تخت سلطنتی ایستادم. اومدن و بهم تعظیم کردن. و به سمت درباریان چرخیدن..........
ــ ایشون ملکه لی هستن. و اینا هم دخترام میورانگ و مینهووا هستن.
وزیرکیم: ولی طبق قانون قصر اون بانوی پادشاهی که پسرشون ولیعهده میتونه ملکه بشه. ایشون حتی پسر هم ندارن.
جیهوپ: حالا که گفتین طبق قانون خاندان سلطنتی پسر اول پادشاه میتونه ولیعهد بشه درست میگم؟
وزیر کیم با تعجب و سوال به جیهوپ نگاه کرد. آفرین جیهوپ خوب اومدی...........
جیهوپ: جناب پادشاه لطفا دستور بدید جناب ولیعهد تشریف بیارند.
ــ ولیعهد تشریف بیارند.
جانگکوک وارد شد. واقعا به خودم رفته بودا لباس ولیعهدی خیلی بهش میومد. همه سرها به سمت جانگکوک بود. اومد نزدیک و بهم احترام گذاشت.........
جانگکوک: لی جانگکوک در خدمت شما هستم عالیجناب.
ــ همگی خوب نگاه کنید و به خاطر بسپارید ایشون ولیعهد این سرزمین هستن. و پادشاه آینده این کشور.
وزیرکیم: پس جناب هانمین چی؟
فعلا نمیخوام ماجرای هانمین که پسرم نیستو فاش کنم............
ــ هانمین از مقامش خلع و به عنوان شاهزاده در قصر خواهد بود.
هانیمن اعصبانی بود............
ــ دستورمو دریافت کردی شاهزاده هانمین؟
چشاشو بست و باز کرد...........
هانمین: بله علی حضرت.
هیچوقت به هانمین اجازه ندادم که بهم پدر بگه. اون پسر من نیست. پس نباید به من پدر میگفت. اون مثل مادرش بود جاه طلب و خوشگذرون. چندین بار از گناهش گذشتم............
ــ جلسه تمام شد. فردا قراره به مناسبت برگشتن ملکه جشن برگزار کنیم. با خانواده تشریف میارید قصر.
درباریان: چشم عالیجناب.
(فـردا)
*جانگکوک
رو تختم نشسته بودم. دلم برا بوگوم تنگ شده...........
+ عالیجناب خواجه هی هستم. لطفا بیدار بشید.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲
۹.۸k
۱۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.