پارت بیست و پنجم
(هانول)
(با یه سر دردی عجیبی بلند شدم من چم شده چرا اینجوری شدم اصلا من کجام همینجوری تو فکر بودم میخواستم از تختم بیام پایین که یادم اومد دیشب چی شد
اعتراف سوبین…خوردن الکل….هی چرت و پرت گفتن….. هایییییی نههه خودمو تو تخت اونور اینور مینداختم اوففففف
که یکی اومد تو )
جونگ سو:..سلاااام بر دختر حواس پرت
(داشتم با مظلوم بهش نگاه میکردم )
هانول:..دیشب زیادی مسخره بازی در اوردم
جونگ سو:..نه کم نه زیاد
هانول/.. حالا من چیکار کنم چطوری با سو بین رو به رو شم
جونگ سو:.هیچی میری پیشش مثل آدم عادی باهاش رو به رو میشی…نکنه بینتون یه چیزی است من خبری ندارم
هانول:..چیزه….سو بین بهم اعتراف کرده که دوسم داره
جونگ سو:…چی….سو بین واسه همین دیشب هول کردی میخواستی به جای آب الکل خوردی
هانول:..نمیدونم
جونگ سو:..خو تو بهش چی گفتی
هانول :..گفتم به زمان احتیاج دارم….راستی اون از کجا میدونه من از وابسته میترسم نکنه تو بهش گفتی
جونگ سو::.هان …الان یادم اومد که بهم گفت چرا هانول نمیره تو رابطه منم بهش گفتم از وابسته میترسی
هانول:..خوو پس اینطوره
جونگ سو:.ولی این پسره رو زیاد منتظر نزار گناه داره…الان بیا این لیمونادت رو بخور بعد چند ساعت این قرص بخور برای معده خوبه
هانول:..باش
(جونگ سو رفت منم رفتم یه دوشی گرفتم مثل همیشه با شلوار جین آبی و یه تیشرت سفید ژاکت سیاهمو پوشیدم رفتم سرکار
…
یواش یواش به دورو بر اتاق محل کارم نگاه کردم دیدم سو بین نبود خیالم راحت شد رفتم یه سلامی دادم همه جوابمو دادن)
ریوجین :..هانول حالت خوبه
هانول:..خوبم فقط یه خورده معدم اذیتم میکنه اما چند تا مسکن اوردم خوب میشم
ریوجین:.هانول بنظرت بریم دکتر
هانول:.نه بابا خوبم من نگران نباش
ریوجین:.باش
(که یه نفر اومد تو پستچی بود )
پستچی:..پارک هانول
هانول:.بله منم
پستچی:.واستون این کادو رو فرستادن
هانول؛.کی
پستچی ؛..من نمیدونم اما فعلا باید اینجا رو امضا بزنید
(امضا رو زدم یه جعبه کادویی آبی بود بازش کردم
که چند تا باد بادک اومدن بیرون اونم آبی بود واییی اینا چقدر خوشگلن چند تا کاکائو مورد علاقه ام توش بود )
ریوجین :.وایی چقدر قشنگن کی اینو برات فرستاده
هانول:.نمیدونم اما اینا کلا چیزهای مورد علاقه منه…شاید داییم فرستاده
ریوجین:..توش کارته نگاه کن
هانول:..باشه ببینم
(برای زیباترین دختری که قلبمو دزدید «سوبین»)
(زود کارتو تو جیبم انداختم )کادومو جمع کردم یه گوشه گذاشتمش نشستم )
ریوجین:.از طرف سو بین بود
هانول:..اره
ریوجین:..چقدر رمانتیک
هانول:..اما فرستادن کادو تو محل کارم دیگه چیه
ریوجین:..مگه چشه خیلی خوبه
هانول:.اگه یکی بدونه دیگه کارم ساختس
ریوجین:..چرا مگه
هانول:..ببخشید گلم مگه فراموش کردی اون یه ایدله کل دختر تو صف وایستادن واسه سو بین
ریوجین:..ای وای حالا چیکار میکنی
هانول:.نمیدونم من
(منتظر بودم تا قهوه ام آماده بشه که از پشت یکی اومد)
سوبین:.حالت چطوره خوبی از دیشب
(مثل سگ ترسیدم کشوندمش یه گوشه)
هانول:.تو اینجا چیکار میکنی
سوبین:.اومدم حالتو بپرسم
هانول:.اگه کسی ببینه چی …اخه چرا توی محل کارم کادو میفرستی
سو بین:..مگه خوشت نیومد
هانول:.خوشم اومد سوبین اگه کسی بفهمه چی
میدونی واسه تو ام خوب نیست
سو بین:.چرا واسه من خوب نیست هانول من با تو بودن حتی از این شغلم میگردم منتظرم تو بهم جواب بدی دیگه بعدش برام مهم نیست
(یعنی اینقدر دوستم داره )
هانول:.سو بین اگه طرفدارات منو بکشن چی
(زد زیر خنده)
سو بین:.یعنی تو قبول کردی
هانول:.نه …هنوز فکرامو نکردم منتظر جوابم باش
سو بین:.ناز نکن هانول …خو کی جوابمو
بگیرم…امشب بهتره نه پس منتظرم
هانول:.چی امشب ..من گفتم فکر میکنم
سو بین:.من امشب جوابمو میگیرم
(داشت میرفت بعدش برگشت )
سو بین:.امشب منتظرم (رفت)
(اخه من چی بهش بگم بله یا خیر اوووفف من چیکار کنم
تو خونه بودم اونم تو تاریکی نشسته بودم داشتم فکر میکردم الان چی بگم دایی اومد تو اتاقم چراغ
رو روشن کرد)
(با یه سر دردی عجیبی بلند شدم من چم شده چرا اینجوری شدم اصلا من کجام همینجوری تو فکر بودم میخواستم از تختم بیام پایین که یادم اومد دیشب چی شد
اعتراف سوبین…خوردن الکل….هی چرت و پرت گفتن….. هایییییی نههه خودمو تو تخت اونور اینور مینداختم اوففففف
که یکی اومد تو )
جونگ سو:..سلاااام بر دختر حواس پرت
(داشتم با مظلوم بهش نگاه میکردم )
هانول:..دیشب زیادی مسخره بازی در اوردم
جونگ سو:..نه کم نه زیاد
هانول/.. حالا من چیکار کنم چطوری با سو بین رو به رو شم
جونگ سو:.هیچی میری پیشش مثل آدم عادی باهاش رو به رو میشی…نکنه بینتون یه چیزی است من خبری ندارم
هانول:..چیزه….سو بین بهم اعتراف کرده که دوسم داره
جونگ سو:…چی….سو بین واسه همین دیشب هول کردی میخواستی به جای آب الکل خوردی
هانول:..نمیدونم
جونگ سو:..خو تو بهش چی گفتی
هانول :..گفتم به زمان احتیاج دارم….راستی اون از کجا میدونه من از وابسته میترسم نکنه تو بهش گفتی
جونگ سو::.هان …الان یادم اومد که بهم گفت چرا هانول نمیره تو رابطه منم بهش گفتم از وابسته میترسی
هانول:..خوو پس اینطوره
جونگ سو:.ولی این پسره رو زیاد منتظر نزار گناه داره…الان بیا این لیمونادت رو بخور بعد چند ساعت این قرص بخور برای معده خوبه
هانول:..باش
(جونگ سو رفت منم رفتم یه دوشی گرفتم مثل همیشه با شلوار جین آبی و یه تیشرت سفید ژاکت سیاهمو پوشیدم رفتم سرکار
…
یواش یواش به دورو بر اتاق محل کارم نگاه کردم دیدم سو بین نبود خیالم راحت شد رفتم یه سلامی دادم همه جوابمو دادن)
ریوجین :..هانول حالت خوبه
هانول:..خوبم فقط یه خورده معدم اذیتم میکنه اما چند تا مسکن اوردم خوب میشم
ریوجین:.هانول بنظرت بریم دکتر
هانول:.نه بابا خوبم من نگران نباش
ریوجین:.باش
(که یه نفر اومد تو پستچی بود )
پستچی:..پارک هانول
هانول:.بله منم
پستچی:.واستون این کادو رو فرستادن
هانول؛.کی
پستچی ؛..من نمیدونم اما فعلا باید اینجا رو امضا بزنید
(امضا رو زدم یه جعبه کادویی آبی بود بازش کردم
که چند تا باد بادک اومدن بیرون اونم آبی بود واییی اینا چقدر خوشگلن چند تا کاکائو مورد علاقه ام توش بود )
ریوجین :.وایی چقدر قشنگن کی اینو برات فرستاده
هانول:.نمیدونم اما اینا کلا چیزهای مورد علاقه منه…شاید داییم فرستاده
ریوجین:..توش کارته نگاه کن
هانول:..باشه ببینم
(برای زیباترین دختری که قلبمو دزدید «سوبین»)
(زود کارتو تو جیبم انداختم )کادومو جمع کردم یه گوشه گذاشتمش نشستم )
ریوجین:.از طرف سو بین بود
هانول:..اره
ریوجین:..چقدر رمانتیک
هانول:..اما فرستادن کادو تو محل کارم دیگه چیه
ریوجین:..مگه چشه خیلی خوبه
هانول:.اگه یکی بدونه دیگه کارم ساختس
ریوجین:..چرا مگه
هانول:..ببخشید گلم مگه فراموش کردی اون یه ایدله کل دختر تو صف وایستادن واسه سو بین
ریوجین:..ای وای حالا چیکار میکنی
هانول:.نمیدونم من
(منتظر بودم تا قهوه ام آماده بشه که از پشت یکی اومد)
سوبین:.حالت چطوره خوبی از دیشب
(مثل سگ ترسیدم کشوندمش یه گوشه)
هانول:.تو اینجا چیکار میکنی
سوبین:.اومدم حالتو بپرسم
هانول:.اگه کسی ببینه چی …اخه چرا توی محل کارم کادو میفرستی
سو بین:..مگه خوشت نیومد
هانول:.خوشم اومد سوبین اگه کسی بفهمه چی
میدونی واسه تو ام خوب نیست
سو بین:.چرا واسه من خوب نیست هانول من با تو بودن حتی از این شغلم میگردم منتظرم تو بهم جواب بدی دیگه بعدش برام مهم نیست
(یعنی اینقدر دوستم داره )
هانول:.سو بین اگه طرفدارات منو بکشن چی
(زد زیر خنده)
سو بین:.یعنی تو قبول کردی
هانول:.نه …هنوز فکرامو نکردم منتظر جوابم باش
سو بین:.ناز نکن هانول …خو کی جوابمو
بگیرم…امشب بهتره نه پس منتظرم
هانول:.چی امشب ..من گفتم فکر میکنم
سو بین:.من امشب جوابمو میگیرم
(داشت میرفت بعدش برگشت )
سو بین:.امشب منتظرم (رفت)
(اخه من چی بهش بگم بله یا خیر اوووفف من چیکار کنم
تو خونه بودم اونم تو تاریکی نشسته بودم داشتم فکر میکردم الان چی بگم دایی اومد تو اتاقم چراغ
رو روشن کرد)
۸۹۱
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.