افسانه آبشار عشق پارت💙 ۴💙
ات: من یک دوستم داشتم خیلی صمیمی
ولی از من متنفر بوده و با نقشه وارد زندیگم ش..د
جیمین: ولی نفهمیدم چطور افتادی
نامجون: گیر دادی
ات: ول..ی
جیهوپ: آخی دلم گرفت
ات: ول..ی
کوک: خیلی آدم بدی بوده
ات: ول ..ی ( ای خدا😑😑اینا خانوداتن نمیزارن می پرن وسط حرف)
تهیونگ: حقش کلش بکنیم
یونگی:نه خانوادتن نمی پریم وسط حرف
ات:😳😳
یونگی: بزارین حرفش بزنه
بونگی : بفرما
ات: ولی اون پروژه منو به دانشگاه داد و گفته بود مال خودش از..
نامجون: خیلی بده
کوک:من میزدم لهش می کرد
جیمین: ولی من هنوز جواب سوالم نگرفتم
ات:😑😑بعد میگین نمی پرین وسط حرف
یونگی:ابروم بردین😑😑
جین: بزارین بگه ببین من چقدر خوبم از اول به حرفات گوش دادم وسط حرفتم نپریدم😌😌
ات: از طرفی یک روز تو دانشگاه خیلی به نامزدم زنگ میزدم جواب نداد خیلی باهم سرد شده بود من فکر میکردم به خاطر آهنگ جدیدش ولی اسمش من می دونستم بعضی عوامل از دهن دوستم پرید اسمش من بهش شک کردم ولی اون گفت خودت قبلا گفتی حساس شدی وقتی استادم گفت دوستم پروژه منو به جای من ارائه داده رفتم سمت خونش ولی برگشتم توی راه نامزدم دیدم می خواستم برم سمتش ولی دیدم یک دختر بغل کرد منم رفتم دور شدم نامزد من یک بازیگر و یک خواننده معروف از ازدواجمون دوستم و عمومم و از اونم فقط رئیس کمپانیش و نگهبان می دونست
من یک دوست داشتم اسمش هی جو بود داشت می رفت آمریکا تا با همسرش زندگی جدیدی شروع کنن من رفته بودم فرودگاه دیدمش ولی توی دستشویی فرودگاه دوستم با نامزدم دیدم که داشتن بهم خیانت می کردن منم طاقت نیاوردم
رفت پیششون کلی داد زدم توی راه دوستم پیام دادم
گفت بیام سمت آبشار کلی داد زد گفت من از اول نامزدت دوست داشتم ولی تو از من گرفتیش تمام زندگیت با نقشه اومدم ازت متنفرم دیگه منو پرت کرد
از زبان ات
وقتی تعریف می کرد ناخداگاه اشک از چشمانم می ریخت😢😢😢😢
جیمین:گریه نکن
ات: ممنونم نجاتم دادید
تهیونگ: خیلی دوستت و نامزدت ...
جین: یادش نداز بیشتر
نامجون: ( نفسی کشیدم خیلی دلم براش سوخت💔)
کوک:( دلم یک جوری گفت)
یونگی:( دختر به این خوبی چرا آخه💔💔)
جی هوپ: خوب من خیلی خوشحالم زنده موندی ات😊😊
ات: ممنونم یک سوال شما ها کی هستید؟
آخه آقای یونگی می تونه ذهن منو بخونه
یونگی: اولا من آقا نیستم ادبی حرف نزن دومن...
ولی از من متنفر بوده و با نقشه وارد زندیگم ش..د
جیمین: ولی نفهمیدم چطور افتادی
نامجون: گیر دادی
ات: ول..ی
جیهوپ: آخی دلم گرفت
ات: ول..ی
کوک: خیلی آدم بدی بوده
ات: ول ..ی ( ای خدا😑😑اینا خانوداتن نمیزارن می پرن وسط حرف)
تهیونگ: حقش کلش بکنیم
یونگی:نه خانوادتن نمی پریم وسط حرف
ات:😳😳
یونگی: بزارین حرفش بزنه
بونگی : بفرما
ات: ولی اون پروژه منو به دانشگاه داد و گفته بود مال خودش از..
نامجون: خیلی بده
کوک:من میزدم لهش می کرد
جیمین: ولی من هنوز جواب سوالم نگرفتم
ات:😑😑بعد میگین نمی پرین وسط حرف
یونگی:ابروم بردین😑😑
جین: بزارین بگه ببین من چقدر خوبم از اول به حرفات گوش دادم وسط حرفتم نپریدم😌😌
ات: از طرفی یک روز تو دانشگاه خیلی به نامزدم زنگ میزدم جواب نداد خیلی باهم سرد شده بود من فکر میکردم به خاطر آهنگ جدیدش ولی اسمش من می دونستم بعضی عوامل از دهن دوستم پرید اسمش من بهش شک کردم ولی اون گفت خودت قبلا گفتی حساس شدی وقتی استادم گفت دوستم پروژه منو به جای من ارائه داده رفتم سمت خونش ولی برگشتم توی راه نامزدم دیدم می خواستم برم سمتش ولی دیدم یک دختر بغل کرد منم رفتم دور شدم نامزد من یک بازیگر و یک خواننده معروف از ازدواجمون دوستم و عمومم و از اونم فقط رئیس کمپانیش و نگهبان می دونست
من یک دوست داشتم اسمش هی جو بود داشت می رفت آمریکا تا با همسرش زندگی جدیدی شروع کنن من رفته بودم فرودگاه دیدمش ولی توی دستشویی فرودگاه دوستم با نامزدم دیدم که داشتن بهم خیانت می کردن منم طاقت نیاوردم
رفت پیششون کلی داد زدم توی راه دوستم پیام دادم
گفت بیام سمت آبشار کلی داد زد گفت من از اول نامزدت دوست داشتم ولی تو از من گرفتیش تمام زندگیت با نقشه اومدم ازت متنفرم دیگه منو پرت کرد
از زبان ات
وقتی تعریف می کرد ناخداگاه اشک از چشمانم می ریخت😢😢😢😢
جیمین:گریه نکن
ات: ممنونم نجاتم دادید
تهیونگ: خیلی دوستت و نامزدت ...
جین: یادش نداز بیشتر
نامجون: ( نفسی کشیدم خیلی دلم براش سوخت💔)
کوک:( دلم یک جوری گفت)
یونگی:( دختر به این خوبی چرا آخه💔💔)
جی هوپ: خوب من خیلی خوشحالم زنده موندی ات😊😊
ات: ممنونم یک سوال شما ها کی هستید؟
آخه آقای یونگی می تونه ذهن منو بخونه
یونگی: اولا من آقا نیستم ادبی حرف نزن دومن...
۴۴.۸k
۱۴ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.