Love warning
part:44
ویو لیا: بعد از حساب کردن لباس من رفتیم سراغ لباس کوک اونم یه دست کت و شلوار مشکی با یه پیراهن سفید و کروات قرمز رنگ خرید بعد از اونم رفتیم تا ادکلن بخریم من مثل همیشه یه ادکلن از برند ویکتوریا سرکت خریدم کوک هم ادکلن تلخ همیشگیش بر داشت و حساب کردیم تقریبا دیگه خریدمون تموم شده بود فقط مونده بود کفش بعد از خرید کفش داشتیم سمت در خروجی پاساژ میرفتیم که کوک دستمو کشید و بردم داخل یه مغازه ای که پر از لباس زیر و لباس خواب بود سوالی نگاهش کردم و گفتم
لیا: چرا اومدی اینجا؟
کوک: خودت چی فکر میکنی؟
لیا: منظورت چیه؟
کوک: دلت از اینا نمیخواد؟
لیا: خب....خب میخواد
کوک:پس چرا معطلی؟ برو چند تاشو پرو کن
لیا: اوکی
ویو لیا: ۳ تا شو برداشتم(عکسشون رو میزارم) دوتا رو کوک انتخاب کرد اون یکی هم خودم یکی از اونایی که کوک انتخاب کرده بود رو پرو کردم کوک رو صدا زدم تا بیاد و نظر بده در اتاق پرو رو باز کرد و اومد داخل در رو بست و چند دقیقه ای چیزی نگفت. گفتم
لیا: خوبه یا نه؟
کوک: عالیه اصلا محشر شدی..فقط اینو که همین امشب تو تخت پاره میکنم یکی هم برای شب عروسیمونه اون یکی هم برای اون شبی هست که قراره بچه رو توی دلت بکارم با این حساب باید سه تا شو بر داری ولی الانم باهات کار دارم
ویو لیا: اومد سمتم منم هی میرفتم عقبتر اما چون فضای اتاق پرو کم بود هی میخوردم به دیوار
کوک:راه فراری نداری پس یه جا وایستاو تکون نخور
لیا: میخوای چکار کنی...اینجا جاش نیست برو بیرون
ویو کوک: رفتم سمتش و لبامو گذاشتم روی لباش دستمو بردم سمت س٪و٪ر٪ا٪خ جلوش و دو تا از انگشتامو کردم داخلش و تکون دادم ناله های ریزی میکرد سرعت دستمو بیشتر کردم ع/ض/و/م درد داشت بهش گفته بودم منتظر باشه اهههه عضوم سفت شده بود برامدگی روی شلوارم خیلی ضایع بود ولی میخواستم تلافی کنم دستمو قبل از اینکه به اوج برسه با سرعت کشیدم بیرون که ناله کنان گفت
لیا: اهه این..چکار بود..کردی..خیلی ظلمی درد میکنهههه
کوک: گفته بودم منتظر باش...اون لباس خواب ها رو نمیخواد بپوشی هر سه تا رو بر میدارم تا وقتی حساب میکنم لباساتو بپوش بیا بیرون
لیا : باشه
ویو لیا: سریع لباسامو پوشیدم و رفتیم بیرون سوار ماشین شدم به خاطر اینکه نزدیک بود آ٪ب٪م بیاد ولی اون کشید بیرون درد زیادی داشتم و هی سر جام تکون میخوردم
کوک: چته؟
لیا: درد دارم
کوک: میخوای کمکت کنم؟(با صدای بم و حشری)
لیا: چی میگی
کوک: من که تا خودمو توت حس نکنم دردم تموم نمیشه ولی شاید بتونم کاری کنم تا تو دردت کمتر شه
ویو لیا: دستشو داشت میبرد سمت
دامنم که سرشو گرفتم و گفتم
لیا: نکن...دوباره نه
کوک: مثل اون موقع نیست
ویو لیا:...
ادامه دارد...
ویو لیا: بعد از حساب کردن لباس من رفتیم سراغ لباس کوک اونم یه دست کت و شلوار مشکی با یه پیراهن سفید و کروات قرمز رنگ خرید بعد از اونم رفتیم تا ادکلن بخریم من مثل همیشه یه ادکلن از برند ویکتوریا سرکت خریدم کوک هم ادکلن تلخ همیشگیش بر داشت و حساب کردیم تقریبا دیگه خریدمون تموم شده بود فقط مونده بود کفش بعد از خرید کفش داشتیم سمت در خروجی پاساژ میرفتیم که کوک دستمو کشید و بردم داخل یه مغازه ای که پر از لباس زیر و لباس خواب بود سوالی نگاهش کردم و گفتم
لیا: چرا اومدی اینجا؟
کوک: خودت چی فکر میکنی؟
لیا: منظورت چیه؟
کوک: دلت از اینا نمیخواد؟
لیا: خب....خب میخواد
کوک:پس چرا معطلی؟ برو چند تاشو پرو کن
لیا: اوکی
ویو لیا: ۳ تا شو برداشتم(عکسشون رو میزارم) دوتا رو کوک انتخاب کرد اون یکی هم خودم یکی از اونایی که کوک انتخاب کرده بود رو پرو کردم کوک رو صدا زدم تا بیاد و نظر بده در اتاق پرو رو باز کرد و اومد داخل در رو بست و چند دقیقه ای چیزی نگفت. گفتم
لیا: خوبه یا نه؟
کوک: عالیه اصلا محشر شدی..فقط اینو که همین امشب تو تخت پاره میکنم یکی هم برای شب عروسیمونه اون یکی هم برای اون شبی هست که قراره بچه رو توی دلت بکارم با این حساب باید سه تا شو بر داری ولی الانم باهات کار دارم
ویو لیا: اومد سمتم منم هی میرفتم عقبتر اما چون فضای اتاق پرو کم بود هی میخوردم به دیوار
کوک:راه فراری نداری پس یه جا وایستاو تکون نخور
لیا: میخوای چکار کنی...اینجا جاش نیست برو بیرون
ویو کوک: رفتم سمتش و لبامو گذاشتم روی لباش دستمو بردم سمت س٪و٪ر٪ا٪خ جلوش و دو تا از انگشتامو کردم داخلش و تکون دادم ناله های ریزی میکرد سرعت دستمو بیشتر کردم ع/ض/و/م درد داشت بهش گفته بودم منتظر باشه اهههه عضوم سفت شده بود برامدگی روی شلوارم خیلی ضایع بود ولی میخواستم تلافی کنم دستمو قبل از اینکه به اوج برسه با سرعت کشیدم بیرون که ناله کنان گفت
لیا: اهه این..چکار بود..کردی..خیلی ظلمی درد میکنهههه
کوک: گفته بودم منتظر باش...اون لباس خواب ها رو نمیخواد بپوشی هر سه تا رو بر میدارم تا وقتی حساب میکنم لباساتو بپوش بیا بیرون
لیا : باشه
ویو لیا: سریع لباسامو پوشیدم و رفتیم بیرون سوار ماشین شدم به خاطر اینکه نزدیک بود آ٪ب٪م بیاد ولی اون کشید بیرون درد زیادی داشتم و هی سر جام تکون میخوردم
کوک: چته؟
لیا: درد دارم
کوک: میخوای کمکت کنم؟(با صدای بم و حشری)
لیا: چی میگی
کوک: من که تا خودمو توت حس نکنم دردم تموم نمیشه ولی شاید بتونم کاری کنم تا تو دردت کمتر شه
ویو لیا: دستشو داشت میبرد سمت
دامنم که سرشو گرفتم و گفتم
لیا: نکن...دوباره نه
کوک: مثل اون موقع نیست
ویو لیا:...
ادامه دارد...
۱۰.۸k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.