جاسوس پارت ۱۰
___________
ویو ا/ت
وقتی شوگا صدام کرد مردم یعنی چیکار کردم نکنه فهمیده ولی اومد قانون هارو گفت به دوتا از قانون ها رو اجوما نگفت نمیدونم چه فکری کردمگفتم داداشم رو هم بیارم حس میکنم اینالکس اذیتش میکنه رفتم پایین لباسم رو عوض کردم و به الکس زنگ زدم و گفتم میام داداشم رو ببرم اونم قبول کرد رفتم عمارت
ا/ت: سلام بر خانواده ی گلم
ب.ا: ابجیییی
پ.ا :ا/ت اومدی
ا/ت: مشکلیه برم؟
م.ا: نهههه چیزی که نشده
ا/ت: اومدم داداشم رو ببرم
ب.ا: کجا؟
ا/ت: با خودم میخوام ببرمش
م.ا: باشه ولی هواست بهش باشه
پ.ا: اصلا پیش ما باشه مشکلی هست
ب.ا: عههه بسه من با آبجی میرم (راستی نگفتم برادر ا/ت ۶ سالشه)
ا/ت: آفرین پسر خوب من دیگه برم ولی ممکنه تا چند روز نیام یه کاری باید انجام بدم بای
پ.ا و م.ا: بای
*سوار ماشین شدن*
ب.ا: چی شده میخوایی منم با خودت ببری
ا/ت: ببین من تو یه خونه دارم جاسوسی میکنم اگه موفق بشم میتونم نجاتتون بدم و من برای کار کردن به دروغ گفتم که خانواده ام رو از دست دادم فقط یه برادر کوچیکتر دارم که مریضه پس هواست رو جمع کن خودتو به مریضی بزن بعد هم سروصدا زیاد نکن رئیس اونجا زیاد از سروصدا خوشش نمیاد
ب.ا: واو حالا چه مریضی؟
ا/ت: یه جور اسم داری مثلا الان داریم داروخانه چندتا دارو و وسیله برات بگیرم که طبیعی بشه
ب.ا: باشه
*رسیدن عمارت*
اجوما: دخترم کجا بودی میدونی اگه اربا..... این کیه
ا/ت:اجوما نترس از ارباب اجازه گرفتم بعد این برادرمه
ب.ا:سلام*پشت ا/ت قایم شده بود*
اجوما: سلام عزیزم ارباب میدونه دیگه
ا/ت: آره نگران نباش اینو من ببرم اتاق
بردمش اتاقم
ا/ت: خوب ببین من گوشیم رو بهت میدم خواستی بازی دانلود کن یا اصلا سریال یا فیلم خواستی ببینی بهم بگو برات بزارم اگه گوشیم زنگ خورد بهم بگو ولی داد نزن آروم بگو شاید همون پسره باشه بعدشم چیزی خواستی فقط به من بگو خواستی راه بری و اینا اول به من بگو بعد برو حیاط این عمارت باشه؟
ب.ا: چشممممم
ا/ت: من دیگه برم باشه هواست باشه
ب.ا:چشممم
ویو ا/ت
وقتی شوگا صدام کرد مردم یعنی چیکار کردم نکنه فهمیده ولی اومد قانون هارو گفت به دوتا از قانون ها رو اجوما نگفت نمیدونم چه فکری کردمگفتم داداشم رو هم بیارم حس میکنم اینالکس اذیتش میکنه رفتم پایین لباسم رو عوض کردم و به الکس زنگ زدم و گفتم میام داداشم رو ببرم اونم قبول کرد رفتم عمارت
ا/ت: سلام بر خانواده ی گلم
ب.ا: ابجیییی
پ.ا :ا/ت اومدی
ا/ت: مشکلیه برم؟
م.ا: نهههه چیزی که نشده
ا/ت: اومدم داداشم رو ببرم
ب.ا: کجا؟
ا/ت: با خودم میخوام ببرمش
م.ا: باشه ولی هواست بهش باشه
پ.ا: اصلا پیش ما باشه مشکلی هست
ب.ا: عههه بسه من با آبجی میرم (راستی نگفتم برادر ا/ت ۶ سالشه)
ا/ت: آفرین پسر خوب من دیگه برم ولی ممکنه تا چند روز نیام یه کاری باید انجام بدم بای
پ.ا و م.ا: بای
*سوار ماشین شدن*
ب.ا: چی شده میخوایی منم با خودت ببری
ا/ت: ببین من تو یه خونه دارم جاسوسی میکنم اگه موفق بشم میتونم نجاتتون بدم و من برای کار کردن به دروغ گفتم که خانواده ام رو از دست دادم فقط یه برادر کوچیکتر دارم که مریضه پس هواست رو جمع کن خودتو به مریضی بزن بعد هم سروصدا زیاد نکن رئیس اونجا زیاد از سروصدا خوشش نمیاد
ب.ا: واو حالا چه مریضی؟
ا/ت: یه جور اسم داری مثلا الان داریم داروخانه چندتا دارو و وسیله برات بگیرم که طبیعی بشه
ب.ا: باشه
*رسیدن عمارت*
اجوما: دخترم کجا بودی میدونی اگه اربا..... این کیه
ا/ت:اجوما نترس از ارباب اجازه گرفتم بعد این برادرمه
ب.ا:سلام*پشت ا/ت قایم شده بود*
اجوما: سلام عزیزم ارباب میدونه دیگه
ا/ت: آره نگران نباش اینو من ببرم اتاق
بردمش اتاقم
ا/ت: خوب ببین من گوشیم رو بهت میدم خواستی بازی دانلود کن یا اصلا سریال یا فیلم خواستی ببینی بهم بگو برات بزارم اگه گوشیم زنگ خورد بهم بگو ولی داد نزن آروم بگو شاید همون پسره باشه بعدشم چیزی خواستی فقط به من بگو خواستی راه بری و اینا اول به من بگو بعد برو حیاط این عمارت باشه؟
ب.ا: چشممممم
ا/ت: من دیگه برم باشه هواست باشه
ب.ا:چشممم
۸.۲k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.