فیک کوک 《از مافیا متنفرم》Part ¹¹
لینگ:اقایون اونجارو نگاه کنین چه بانو های زیبایی هستن میگم شام امشب همینقدر کافیه با اجازه
لینگ:سلام
سوزی:س....لا...م
ات:سلام شما
لینگ:سو لینگ استم
ات:کیم ات از اشناییتون خوشبختم بشینین
سوزی:ات
ات:سوزی جان اروم
کوک
این مردکه جرا رفت پیش ات و این ات چرا داره اینقدر بهش رو میده
سوک
این دختره تا دیردز داسه من میمرد الان با این گرم گرفته
ات و سوزی با صدای بلند میخندیدن و این بیشتر باعث حرص سوک و کوک میشه
کوک
به سوک نکاه مردم اون چرا با حرص نگاه اونا میکنه
کوک:چته
سوک
بهتره موضوع رو بپیچونم
سوک:عشقم ات با یکی دیگه گرم گرفته نباید ناراحت شم
کوک:عشقت
سوک:چیه مشکلیه
کوک:نه چه مشکلی
سوک و کوک بعد مینی پاشدن و رفتن
ات:خوب خوشبختیم میتونین بریم
لینگ:چی
ات:هری
لینگ:بی ادب
سوزی:چیشد
ات:جونگ سوک رفت اصلا انگار عین خیالشم نبود مطمئنی عاشقتع یا شاید تو خوب بازی نکردی نمیدونم بهرحال حساب با تو خستم بای
سوزی:بای
ات ویو
صبح از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی دست و صورتمو شستم حموم کردم لباس عوض کردم [لباسش اسلاید دو]
صبحانه خوردم ساعت ۱۱ بود رفتم سوار ماشین شدم ولی یکی داشت تعقیبم میکردم سعی کردم گمم کنن ولی بی فاید بود اوکد جلو ماشینم چندتا ادم بودم بزور بردمن تو ماشینشون و بی هوشم کردن......
باییی❤️
لینگ:سلام
سوزی:س....لا...م
ات:سلام شما
لینگ:سو لینگ استم
ات:کیم ات از اشناییتون خوشبختم بشینین
سوزی:ات
ات:سوزی جان اروم
کوک
این مردکه جرا رفت پیش ات و این ات چرا داره اینقدر بهش رو میده
سوک
این دختره تا دیردز داسه من میمرد الان با این گرم گرفته
ات و سوزی با صدای بلند میخندیدن و این بیشتر باعث حرص سوک و کوک میشه
کوک
به سوک نکاه مردم اون چرا با حرص نگاه اونا میکنه
کوک:چته
سوک
بهتره موضوع رو بپیچونم
سوک:عشقم ات با یکی دیگه گرم گرفته نباید ناراحت شم
کوک:عشقت
سوک:چیه مشکلیه
کوک:نه چه مشکلی
سوک و کوک بعد مینی پاشدن و رفتن
ات:خوب خوشبختیم میتونین بریم
لینگ:چی
ات:هری
لینگ:بی ادب
سوزی:چیشد
ات:جونگ سوک رفت اصلا انگار عین خیالشم نبود مطمئنی عاشقتع یا شاید تو خوب بازی نکردی نمیدونم بهرحال حساب با تو خستم بای
سوزی:بای
ات ویو
صبح از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی دست و صورتمو شستم حموم کردم لباس عوض کردم [لباسش اسلاید دو]
صبحانه خوردم ساعت ۱۱ بود رفتم سوار ماشین شدم ولی یکی داشت تعقیبم میکردم سعی کردم گمم کنن ولی بی فاید بود اوکد جلو ماشینم چندتا ادم بودم بزور بردمن تو ماشینشون و بی هوشم کردن......
باییی❤️
۷.۸k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.