پارت ۲
پارت ۲
که خدمتکار بدو بدو اومد سمتم
@. ارباب .... ارباب
-چته ؟
#چیشده ؟
@. خانم دارن گریه میکنن
- چی ؟
# بهتره بری پیشش ناسلامتی پدرشیا
- رفتم پیش ا.ت ..... داشت گریه میکرد
رفتم پیشش
- چی شده عزیزم
+ بابام .... بابام کو ( با گریه )
-عزیزم بابات تورو فروخت
+ چ ..... چ.. چی ؟
- فروختت
+ به تو ؟
- آره به من
+ میخوای منو بزنی نه ؟
- نه عزیزم
+ من الان تنها شدم ( با گریه و هق هق )
- نه عزیزم من الان بابای جدیدتم
+ توهم قراره مثل بابام بزنیم و شکنجم بدی و به عنوان خدمتکار ازم کار بکشی مگه غیر از اینه
- وقتی ا.ت این حرفارو زد خیلی عصبانی شدم پس رفتم پیش اون حروم زاده و تا حد مرگ زدمش
که با صحنه جالبی روبه رو شدم
ا.ت داشت با مداد نقاشی میکشید
خیلی قشنگ بود که جیمین اومد پیشش
نمیدونم چی گفت ولی ا.ت خیلی ترسیده بود
پس رفتم پیش ا.ت و نوازشش کردم
دیدم دستش خیلی داره می لرزه
بهش گفتم
- چیشده عزیزم ؟
+ هه..ه...هی..چی ب...ا..با
- داری از ترس میلرزی
راحت باش بهم بگو
ا.ت ویو
داشتم نقاشی میکردم که جیمین بهم گفت
# من یه مافیام میتونم راحت بکشمت یا شکنجت بدم و بابات هم کاری نمیتونه بکنه 😏
خیلی ترسیدم طوری که دستام داشت میلرزید ..........
که خدمتکار بدو بدو اومد سمتم
@. ارباب .... ارباب
-چته ؟
#چیشده ؟
@. خانم دارن گریه میکنن
- چی ؟
# بهتره بری پیشش ناسلامتی پدرشیا
- رفتم پیش ا.ت ..... داشت گریه میکرد
رفتم پیشش
- چی شده عزیزم
+ بابام .... بابام کو ( با گریه )
-عزیزم بابات تورو فروخت
+ چ ..... چ.. چی ؟
- فروختت
+ به تو ؟
- آره به من
+ میخوای منو بزنی نه ؟
- نه عزیزم
+ من الان تنها شدم ( با گریه و هق هق )
- نه عزیزم من الان بابای جدیدتم
+ توهم قراره مثل بابام بزنیم و شکنجم بدی و به عنوان خدمتکار ازم کار بکشی مگه غیر از اینه
- وقتی ا.ت این حرفارو زد خیلی عصبانی شدم پس رفتم پیش اون حروم زاده و تا حد مرگ زدمش
که با صحنه جالبی روبه رو شدم
ا.ت داشت با مداد نقاشی میکشید
خیلی قشنگ بود که جیمین اومد پیشش
نمیدونم چی گفت ولی ا.ت خیلی ترسیده بود
پس رفتم پیش ا.ت و نوازشش کردم
دیدم دستش خیلی داره می لرزه
بهش گفتم
- چیشده عزیزم ؟
+ هه..ه...هی..چی ب...ا..با
- داری از ترس میلرزی
راحت باش بهم بگو
ا.ت ویو
داشتم نقاشی میکردم که جیمین بهم گفت
# من یه مافیام میتونم راحت بکشمت یا شکنجت بدم و بابات هم کاری نمیتونه بکنه 😏
خیلی ترسیدم طوری که دستام داشت میلرزید ..........
۹۰۱
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.