مرسی از حمایتتون
اگه بعد از دعوا موقع خواب بغلشون کنی
(پارت3)
کاراکتر:کوکو و اینوپی
برای نوشتنش زحمت کشیدم به مغزم فشار آوردم حمایت شه لطفا مرسی❤️🩹🫀
1-کوکو:
ا/ت:تو به پولات بیشتر از من اهمیت میدی(خب حق داره پول💸 از همه چی مهم تره نه شوخی میکنم ببخشید بریم ادامه😉)کل روز به فکر پول در آوردنی دوست ندارم قمار میکنی کوکو اصلا میزارم میرم از پیشت خجالت بکش تازشم تو هنوز هم به فکر آکانه ای درسته...
کوکو وسط حرف پرید:بسه دیگه من خجالت بکشم...دیگه از آکانه حرف نزن
ا/ت:تو الان سر من داد زدییییی باشه من از خونه میرم تو هم با ارواح خوش باش
چمدونت رو جمع کردی و گذاشتی جلوی در بعد رفتی بالا تا سوئیچ و دست بند و گردن بند و هرچیزی که از پولای کوکو هست رو بهش بدی که دیدی نشسته کنار تخت خوابش برده خیلی دوسش داشتی دلت نمیومدم ولش کنی پتو رو کشیدی روش و آروم گونش رو بوسید کوکو چشم هایش رو باز کرد و تو رو کشید توی بغلش:ببخشید.....ا/ت منم دوست دارم حالا آشتی؟
ا/ت:....
2-اینوپی:
ا/ت:اههه خسته شدم دیگه تو بیشتر وقتت رو میزاری برای اژدهای سیاه و تومان تازه انگار کوکو دوست دخترته اون رو بیشتر از من دوست داری اصلا برو پیشه کوکو جونت دیگه هم اسم منو نیار اوممم...
اینوپی:باشه میرم ولی فردا صبح شب بخیر
ا/ت:هوممممممم
اینوپی از پله ها رفت بالا و وارد اتاق شد لباس های گنگ رو عوض کرد و رفت خوابید با بغض رفتی بالا و کنارش روی تخت نشتی
ا/ت:دلت میاد منو ول کنی🥺
اینوپی نگاه زیر چشمی بهت گرد و دوباره چشماش رو بست و دوتا دستش رو گذاشت زیر سرش تو که دیدی توجه نمیکنه سرت گذاشتی روی سینش و دستت رو دورش حلقه کردی اینوپی چشماش رو باز کرد و دستش رو از زیر سرش در آورد پتو رو کشیدی رو جفتتون و با یه دست بغلت کرد و با یه دست دستت رو گرفت بعد سرت رو بوسید:نه دلم نمیاد فرشته کوچولوم رو تنها بزارم
(پارت3)
کاراکتر:کوکو و اینوپی
برای نوشتنش زحمت کشیدم به مغزم فشار آوردم حمایت شه لطفا مرسی❤️🩹🫀
1-کوکو:
ا/ت:تو به پولات بیشتر از من اهمیت میدی(خب حق داره پول💸 از همه چی مهم تره نه شوخی میکنم ببخشید بریم ادامه😉)کل روز به فکر پول در آوردنی دوست ندارم قمار میکنی کوکو اصلا میزارم میرم از پیشت خجالت بکش تازشم تو هنوز هم به فکر آکانه ای درسته...
کوکو وسط حرف پرید:بسه دیگه من خجالت بکشم...دیگه از آکانه حرف نزن
ا/ت:تو الان سر من داد زدییییی باشه من از خونه میرم تو هم با ارواح خوش باش
چمدونت رو جمع کردی و گذاشتی جلوی در بعد رفتی بالا تا سوئیچ و دست بند و گردن بند و هرچیزی که از پولای کوکو هست رو بهش بدی که دیدی نشسته کنار تخت خوابش برده خیلی دوسش داشتی دلت نمیومدم ولش کنی پتو رو کشیدی روش و آروم گونش رو بوسید کوکو چشم هایش رو باز کرد و تو رو کشید توی بغلش:ببخشید.....ا/ت منم دوست دارم حالا آشتی؟
ا/ت:....
2-اینوپی:
ا/ت:اههه خسته شدم دیگه تو بیشتر وقتت رو میزاری برای اژدهای سیاه و تومان تازه انگار کوکو دوست دخترته اون رو بیشتر از من دوست داری اصلا برو پیشه کوکو جونت دیگه هم اسم منو نیار اوممم...
اینوپی:باشه میرم ولی فردا صبح شب بخیر
ا/ت:هوممممممم
اینوپی از پله ها رفت بالا و وارد اتاق شد لباس های گنگ رو عوض کرد و رفت خوابید با بغض رفتی بالا و کنارش روی تخت نشتی
ا/ت:دلت میاد منو ول کنی🥺
اینوپی نگاه زیر چشمی بهت گرد و دوباره چشماش رو بست و دوتا دستش رو گذاشت زیر سرش تو که دیدی توجه نمیکنه سرت گذاشتی روی سینش و دستت رو دورش حلقه کردی اینوپی چشماش رو باز کرد و دستش رو از زیر سرش در آورد پتو رو کشیدی رو جفتتون و با یه دست بغلت کرد و با یه دست دستت رو گرفت بعد سرت رو بوسید:نه دلم نمیاد فرشته کوچولوم رو تنها بزارم
۴.۵k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.