عشق جدیدم مافیا Part 24
پارت ²⁴
ا.ت ویو :
میگفتش که :
حواست باشه مواد رو داخل لباس های بنفش و لباس های زرد قایم کردم پس اونا رو ارزون تر بفروش تا زود فروش بره
این چیزی بود که رمز نامه بود
پس منم دست کاریش کردم و بردم تحویل دادم
تهیونگ ویو :
تمام این مدت هوای ا.ت رو داشتم و بهش اشاره کردم تا به دستشویی بیاد
ته : چیشد ا.ت ؟
ا.ت : هیچی و ....... (داره ماجرا رو تعریف میکنه )
ته : پس که اینطور منم تو این مدت ادرس خونش رو پیدا کردم اگر اینجا بکشیمش خیلیا زنگ میزنن به پلیس پس بعد از تعطیل شدن میریم یه خونش و اونجا میکشیمش البته بهتره بگم عمارت
ا.ت : اره عالیه آفرین ته
و لپش رو بوسیدم
ا.ت : من دیگه رفتم
بعد اومدم بیرون
کوک ویو :
رییس داشت یه چیزایی درباره مواد میگفت و اینا
فلش بک به تعطیل شدن :
ا.ت ویو :
با تهیونگ رفتیم دنبال بچه ها و جیمین ماجرای خواهرش رو گفت و بعد رسیدیم به عمارت . عمارت خیلی بزرگی بود
ما خودمون رو میکاپ کردیم و شبیه بادیگارد ها شدیم و رفتیم داخل عمارت و طبقه ۳ و دیدیمش
ا.ت : قربان ببخشید یه خبر مهم داشتم . اینکه جون شما گرفته باید بشه
رییس : چچچییی؟؟؟
و بعدش میکاپ هامون رو پاک کردیم و اسلحه هامون رو دراوردیم
ادمین ویو :
کوک و جیمین و جینوها باید حساب بادیگارد هارو میرسیدن و ا.ت و تهیونگ هم حساب رییس رو باید میرسیدن
رییس فرار کرد و رفت طبقهی ۷ که دیگه اخرین طبقه بود
ا.ت و تهیونگ هم میخواستن اونو بزنن که یهو ..............
ا.ت ویو :
میگفتش که :
حواست باشه مواد رو داخل لباس های بنفش و لباس های زرد قایم کردم پس اونا رو ارزون تر بفروش تا زود فروش بره
این چیزی بود که رمز نامه بود
پس منم دست کاریش کردم و بردم تحویل دادم
تهیونگ ویو :
تمام این مدت هوای ا.ت رو داشتم و بهش اشاره کردم تا به دستشویی بیاد
ته : چیشد ا.ت ؟
ا.ت : هیچی و ....... (داره ماجرا رو تعریف میکنه )
ته : پس که اینطور منم تو این مدت ادرس خونش رو پیدا کردم اگر اینجا بکشیمش خیلیا زنگ میزنن به پلیس پس بعد از تعطیل شدن میریم یه خونش و اونجا میکشیمش البته بهتره بگم عمارت
ا.ت : اره عالیه آفرین ته
و لپش رو بوسیدم
ا.ت : من دیگه رفتم
بعد اومدم بیرون
کوک ویو :
رییس داشت یه چیزایی درباره مواد میگفت و اینا
فلش بک به تعطیل شدن :
ا.ت ویو :
با تهیونگ رفتیم دنبال بچه ها و جیمین ماجرای خواهرش رو گفت و بعد رسیدیم به عمارت . عمارت خیلی بزرگی بود
ما خودمون رو میکاپ کردیم و شبیه بادیگارد ها شدیم و رفتیم داخل عمارت و طبقه ۳ و دیدیمش
ا.ت : قربان ببخشید یه خبر مهم داشتم . اینکه جون شما گرفته باید بشه
رییس : چچچییی؟؟؟
و بعدش میکاپ هامون رو پاک کردیم و اسلحه هامون رو دراوردیم
ادمین ویو :
کوک و جیمین و جینوها باید حساب بادیگارد هارو میرسیدن و ا.ت و تهیونگ هم حساب رییس رو باید میرسیدن
رییس فرار کرد و رفت طبقهی ۷ که دیگه اخرین طبقه بود
ا.ت و تهیونگ هم میخواستن اونو بزنن که یهو ..............
۴.۶k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.