عشق مافیایی من
عشق مافیایی من
پارت۲۳
هیون حساب کرد و رفتیم ی جای دیگه
رفتم داخل کلی لباسای کیوت و خوشگل اونجا بودن دلم خواست
ات: بله
یونگی: انتخاب کن
ات: من
یونگی : اگ نمی خوای وقتمو نگیر
ات: ن وایسا وایسا میخوام
یونگی رفت نشست و پاش رو انداخت رو پاش با دستش به لباسا اشاره کرد و منم از خدا خواسته کلی لباس برداشتم قطعا پولش خیلی میشه ولی خو فدای سرم
ات: بیا
یونگی: چه خبرته این همه لباس
ات: توروخداااا (کیوت )
یونگی : دختره ی.... هیون حساب کن
هیون: بفرمایید
فروشنده : رمز؟
هیون: .... ( رمز رو گفت)
یونگی :بریم
ات: بریم
هیون: من میرم ماشینو از پارکینگ بیارم
یونگی: برو
یونگی ویو:
یهو دیدم ات نیس نکنه فرار کرده که دیدم مثل بچه های دوساله چن متر اونور تر داره به شیشه ی مغازه ی شکلات فروشی نگاه میکنه و چشاش دوبرابر کنده تر شده (چشای ات خودش نسبت به کره ایا درشت تره الان درشت ترم شده)
ادامه دارد......
پارت۲۳
هیون حساب کرد و رفتیم ی جای دیگه
رفتم داخل کلی لباسای کیوت و خوشگل اونجا بودن دلم خواست
ات: بله
یونگی: انتخاب کن
ات: من
یونگی : اگ نمی خوای وقتمو نگیر
ات: ن وایسا وایسا میخوام
یونگی رفت نشست و پاش رو انداخت رو پاش با دستش به لباسا اشاره کرد و منم از خدا خواسته کلی لباس برداشتم قطعا پولش خیلی میشه ولی خو فدای سرم
ات: بیا
یونگی: چه خبرته این همه لباس
ات: توروخداااا (کیوت )
یونگی : دختره ی.... هیون حساب کن
هیون: بفرمایید
فروشنده : رمز؟
هیون: .... ( رمز رو گفت)
یونگی :بریم
ات: بریم
هیون: من میرم ماشینو از پارکینگ بیارم
یونگی: برو
یونگی ویو:
یهو دیدم ات نیس نکنه فرار کرده که دیدم مثل بچه های دوساله چن متر اونور تر داره به شیشه ی مغازه ی شکلات فروشی نگاه میکنه و چشاش دوبرابر کنده تر شده (چشای ات خودش نسبت به کره ایا درشت تره الان درشت ترم شده)
ادامه دارد......
۳.۶k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.