فیک آقای خشن قسمت ۲۵
بعداز اینکه ماریسا رفت لباس قشنگشو دربیاره گوشی جون کوک زنگ خورد
و گفتن رئیس بیایید بهترین موقعیت عه
جون کوک مشکی پوشید و بی سیم گذاشت توی جیبش و رفت ماریسا گفت هییی کجا جون کوک گفت باید برم
تهیونگ هم کوکی رو خوابودن و گفت چیشیده عه ماریسا گفت جون کوک رفت
نمیدونم کجا تهیونگ گفت حتما کاری براش پیش اومده
ماریسا هم نشست کتاب بخونه و یهو دلش خواست که بره جون کوک رو تعیب کنه
به تهیونگ گفت مراقب کوکی باش تا من بیام
لباس مشکی جذب به تن کرد و با موتور رفت دنبال اش
یه گوشه ای ایستاد تا بیبنه چی میشه
و گفتن رئیس بیایید بهترین موقعیت عه
جون کوک مشکی پوشید و بی سیم گذاشت توی جیبش و رفت ماریسا گفت هییی کجا جون کوک گفت باید برم
تهیونگ هم کوکی رو خوابودن و گفت چیشیده عه ماریسا گفت جون کوک رفت
نمیدونم کجا تهیونگ گفت حتما کاری براش پیش اومده
ماریسا هم نشست کتاب بخونه و یهو دلش خواست که بره جون کوک رو تعیب کنه
به تهیونگ گفت مراقب کوکی باش تا من بیام
لباس مشکی جذب به تن کرد و با موتور رفت دنبال اش
یه گوشه ای ایستاد تا بیبنه چی میشه
۵.۴k
۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.