پارت19
پارت19
اسم رمان: صبر ایوب دارم(:
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
رفتیم تو و بع بچه ها سلام کردم و نشستیم
داشتیم حرف میزدیم که نیلوفر گفت
نیلوفر: این یارو رهام که چیزی نمیاره کوفت کنیم من برم یه چایی چیزی بیارم بخوریم
رهام: مگه نوکر خونه باباتونم خودتون یه چی بیارین کوفت کنین دیگه
نیلوفر: بی ادب ادم به مهموناش اینجوری حرف میزنه
رهام: میبندی یا واست ببندم نیلوفر جان
آریا: رهام با آبجیم درس حرف بزنا وگرن میزارم کونت
صدف: توم با داداش من درس حرف بزنااا
بردیا: صدففف من داداشتمااااا
صدف: تو داداش خونیمی که مجبورم به عنوان داداش قبولش کنم ولی رهامو بیشتر به عنوان داداش قبول دارم هعییی کاش رهام داداشم بوددددد
دنیل: تخریب100/100😂😂
بردیا: تا نزاشتم کون سه تا تون خفه شید بی زحمت
(نویسنده: بردیا کراشمه هااا درس باهاش حرف بزنید وگرن همه تونو تو رمان به گا میدم)
(ا/ت:نویسنده جان اروممم نفسس عمیققق اینا گوه خوردن 😂💔)
فیلوفر چاییا رو اورد با میوه و چیزای دیگه و راهام یه سیب برداشتو گفت
رهام: خجالت نکشی یه وقت خونه خودته فیلوفر جان
نیلوفر: بیا پایین بزا باد بیاد
لاله: چقددد زرر میزنین مخم رفت ببندید دیگه
(نویسنده:قربونه دهنت😂)
صدف: راست میگه بچم
دنیل: هعیییی
بردیا: هعیییی گستردههه
دنیل: هعییی زیادد
بردیا: هعییی عمیق
دایان: کوفته هعی درد هعی وا چتونههه ببندید اون بی صاحبو
لاله: بچم عصبی شد
بقیه: 😂😂😂(پارع شدن از خنده😂💔)
اسم رمان: صبر ایوب دارم(:
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
رفتیم تو و بع بچه ها سلام کردم و نشستیم
داشتیم حرف میزدیم که نیلوفر گفت
نیلوفر: این یارو رهام که چیزی نمیاره کوفت کنیم من برم یه چایی چیزی بیارم بخوریم
رهام: مگه نوکر خونه باباتونم خودتون یه چی بیارین کوفت کنین دیگه
نیلوفر: بی ادب ادم به مهموناش اینجوری حرف میزنه
رهام: میبندی یا واست ببندم نیلوفر جان
آریا: رهام با آبجیم درس حرف بزنا وگرن میزارم کونت
صدف: توم با داداش من درس حرف بزنااا
بردیا: صدففف من داداشتمااااا
صدف: تو داداش خونیمی که مجبورم به عنوان داداش قبولش کنم ولی رهامو بیشتر به عنوان داداش قبول دارم هعییی کاش رهام داداشم بوددددد
دنیل: تخریب100/100😂😂
بردیا: تا نزاشتم کون سه تا تون خفه شید بی زحمت
(نویسنده: بردیا کراشمه هااا درس باهاش حرف بزنید وگرن همه تونو تو رمان به گا میدم)
(ا/ت:نویسنده جان اروممم نفسس عمیققق اینا گوه خوردن 😂💔)
فیلوفر چاییا رو اورد با میوه و چیزای دیگه و راهام یه سیب برداشتو گفت
رهام: خجالت نکشی یه وقت خونه خودته فیلوفر جان
نیلوفر: بیا پایین بزا باد بیاد
لاله: چقددد زرر میزنین مخم رفت ببندید دیگه
(نویسنده:قربونه دهنت😂)
صدف: راست میگه بچم
دنیل: هعیییی
بردیا: هعیییی گستردههه
دنیل: هعییی زیادد
بردیا: هعییی عمیق
دایان: کوفته هعی درد هعی وا چتونههه ببندید اون بی صاحبو
لاله: بچم عصبی شد
بقیه: 😂😂😂(پارع شدن از خنده😂💔)
۳۳۲
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.