چیپسی که از فروشگاه مدرسه خریدم و کاری که بچه های گشنمون
چیپسی که از فروشگاه مدرسه خریدم و کاری که بچه های گشنمون کردن😭😄
ساندويچ نبرده بودم داشتم از گشنگی ضعف میکردم رفتم فروشگاه مدرسه چيپس رو خریدم زنگ خورد سریع رفتم سمت کلاس دم در یکی از بچه ها با چای شیرین بود و میتواست بره تو بعد منگل واستاد به حرف زدن یه دفعه یه منگل دیگه درو باز کرد چایی به طرز بسار ناگهانی ریخت روی من بد بخت تمام آستیمم و مقنعه ام خیس شد یه دفعه شکا شدم سوختم انقدر که داغ بود همشون منو نگاه میکردن من از همه بیشتر خیس شده بودم سریع ساعت دیجیتال رو درآوردم ببینم سوخت یا نه (به جای اینکه نگران خودم باشم نگران ساعتم بودم😄) با غر غر رفتم داخل کلاس همشون بجای اینکه ببینن برا چی خیسم حمله کردم سمت چيپسم منه دلسوزعه خر هم به همشون دادم و خودم تا خواستم بخورم دبیر اومد سر کلاس با آستین خیس و زنج (چای شیرین بود) مجبور شدم بنویسم حالا اومدم خونه دارم فوششون میدم😠😑
ساندويچ نبرده بودم داشتم از گشنگی ضعف میکردم رفتم فروشگاه مدرسه چيپس رو خریدم زنگ خورد سریع رفتم سمت کلاس دم در یکی از بچه ها با چای شیرین بود و میتواست بره تو بعد منگل واستاد به حرف زدن یه دفعه یه منگل دیگه درو باز کرد چایی به طرز بسار ناگهانی ریخت روی من بد بخت تمام آستیمم و مقنعه ام خیس شد یه دفعه شکا شدم سوختم انقدر که داغ بود همشون منو نگاه میکردن من از همه بیشتر خیس شده بودم سریع ساعت دیجیتال رو درآوردم ببینم سوخت یا نه (به جای اینکه نگران خودم باشم نگران ساعتم بودم😄) با غر غر رفتم داخل کلاس همشون بجای اینکه ببینن برا چی خیسم حمله کردم سمت چيپسم منه دلسوزعه خر هم به همشون دادم و خودم تا خواستم بخورم دبیر اومد سر کلاس با آستین خیس و زنج (چای شیرین بود) مجبور شدم بنویسم حالا اومدم خونه دارم فوششون میدم😠😑
۲.۸k
۳۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.