ستاره من (پارت ۲۵)

ستاره من (پارت ۲۵)
وناگهان ا. ت چشماشو باز کرد
جیمین: بیدار شدی
ا. ت: آ. اره
جیمین: جایت درد میکنه
ا. ت: یه کم
جیمین: من قربونت برم استراحت کن تو باید کامل خوب بشی
ا. ت:*لبخند ضعیف*
ویو جیمین
وقتی ا ت چشماشو باز کرد قلبم اروم گرفت ا.ون اون الان مال من بود ستاره من بود بیبی من بود وقتی قبول کرد دوست دخترم بشه انگار دنیا رو بهم داده بودن
ویو ا. ت
چشمامو باز کردم کل بدنم درد میکرد ولی وقتی جیمین رو دیدم اروم گرفتم
ا. ت: ج. جیمین
جیمین: جونم بیب
ا. ت: میشه یه کم اب بهم بدی
جیمین سریع یه بطری اب گیر اورد در بطری رو باز کرد ا. ت رو اروم بلند کرد که با ناله ا. ت قلب جیمین به درد امد
جیمین: بیا بیب بخور
ا. ت اروم اروم اب رو خورد
ا. ت: ممنون
جیمین لبخند زد و موهای ا. ت رو نوازش کرد
جیمین: من میرم تو استراحت کن چیزی خواستی فقط صدام کن
ا. ت: باشه
*جیمین پیشانی ا. ت رو بوسید و رفت*
ویو ا. ت
وقتی جیمین پیشونی منو بوسید قلبم تند تند میزد لبای گرم و نرمش روی پیشانی من خیلی حس خوبی داشت چشمامو بستم و با فکر جیمین خوابم برد
جیمین وقتی رفت بیرون یوچان میخواست بره تو چادر که جیمین محکم مچ یوچان رو گرفت و........