خیلی نگرانش بودم .... که دکتر اومد و بهم گفت

خیلی نگرانش بودم .... که دکتر اومد و بهم گفت
&ضربه های بدی خورده اگه دیر تر آورده بودنیش
ممکن بود از دست بره
-الان میتونم برم پیشش ؟؟
&بله حتمی
وقتی رفتم داخل کل اتاقش رو بوی خون گرفته بود .... وقتی سرش رو که کاملا باند پیچی شده
بود و پوست سفیدش که کبود و زخمی شده بود حالم رو داشت بد میکرد .....
بعد چند مین ا.ت به هوش اومد
+چ..چ.خبره؟(بی حال )
-الان حالت خوبه درد نداری ؟
+نه(بی حال )
-بیا بریم خونه استراحت کنی
ا.ت رو بلند کردم ولی نتونست راه بره ... پس براید استایل بغلش کردم و به سمت ماشین حرکت کردم...
ویو خونه
ا.ت خیلی بیجون بود .. و این قضیه داشت منو میترسوند که دیگه نتونه راه بره
رفتم مدرسه اون عوضی ها رو جمع کردم
-برای چی اینکار رو کردین هانن؟ اون الان جون نداره راه بره اگه بلایی سرش بیاد چی ؟
لینا : ب..ب..بخشید
-با ببخشیدت چیزی درست میشه ؟
لینا :نه (ترسیده )
-برو
از دفتر خارج شدم و رفتم خونه پیش ا.ت
وقتی وارد اتاقش شدم خواب بود ...کیوتچه
رفتم کنارش و دراز کشیدم
ا.ت ویو
از خواب بیدار شدم که یه هو ....

چیشد بد جایی کات کردم ؟🗿💅🏻

خواستم بگم تا آخر پارت رو امروز می‌زارم
برو تو کامنتا و رای بده که پایانش رو چجوری تموم کنم