𝐛𝐚𝐝 𝐛𝐨𝐲 p14
ات: ولم کن
جونگکوک: الان نشونت میدم گوش ندادن به اخطار های من چه عواقب بدی داره *نگاه شیطانی*
چسبوندمش به دیوار به وحشیانه ترین طرز ممکن بوسیدمش دستمو روی بدنش میکشیدم که باعث میشد بدنش بلرزه
ازش جدا شدم
ات: کوک ولم کننننن
کوک: نه نه تازه اولشه بیبی گرل
بلندش کردم گذاشتمش رو تخت خیمه زدم روش و دوباره بوسیدمش
ات ویو:
گوه خوردم نباید اذیتش میکردم ( دیگه کار از کار گذشته) منو گذاشت رو تخت و دوباره شروع کرد به بوسیدنم با خودم گفتم اگه باهاش همکاری کنم شاید ولم کنه دستمو بردم لای موهاش
کوک: اوممم.... دوست دارم تا صبح همینجوری ببوسمت
ات: ک..کوک
کوک: جونم؟
ات: بسه
کوک: عاحح...... زد حال نزن
منو بلند کرد گذاشت رو پاهاش
کوک: چرا اینقدر جذابی؟
کوک ویو:
نمیتونم جلوی خودمو بگیرم این دختر دیوونه کننده است گذاشتمش رو پام رو شروع کردم به مارک گذاشتن روی ترقوه هاش نمیخواستم کار خواصی باهاش بکنم فقط میخواستم یکم ازم بترسه
بعد از چند دقیقه ولش کردم بلند شدم و روبرو ات وایسادم
ات: کوک...
کوک: بیا بغلت کنم بیبی گرلم
ات: ب..باشه
اومد تو بغلم سرش رو بوسیدم و محکمتر بغلش کردم
کوک: خوب بیبی گرلم بازم لباس باز میپوشی؟
ات:.....
کوک: باشه میتونیم همه رو از اول انجام بدیم
ات: نه نه نههههه
بلندش کردم گذاشتمش رو تخت خودم هم بغلش خوابیدم
کوک: حالا یه بوس بده و بخواب کوچولو
ات: اون همه بس نبود؟؟
کوک: اههههههههههه لج نکن
ات: باشه
اومد و بوسیدم جدا شد خواست بره عقب تر که کمرش رو گرفتم
کوک: کجا میری؟
ات: اون طرف بخوابم
کوک: نچ تو بغل خودم میخوابی*چشمک*
بغلش کردم و خوابیدم
ات ویو:
نمیدونم چرا اینقدر دوستش دارم اون خیلی خوشگله کنجکاو شدم ببینم پرسینگ هاش فیکه یا واقعیه دستمو گذاشتم رو پرسینگ لبش که چشماش رو باز کرد
کوک: بزا دو دقیقه بخوابم داری چه گوهری میافشانی؟
ات: خواستم ببینم پرسینگ هات فیکن یا واقعین
کوک: واقعیه واقعیه حالا اگه اجازه بدی دو دقیقه من بیچاره بخوابم
ات: باشه
وقت خواب چه کیوته شبیه خرگوش میمونه خودمم داشتم خوابم میبرد
ات: شب بخیر بانی کوچولو...
جونگکوک: الان نشونت میدم گوش ندادن به اخطار های من چه عواقب بدی داره *نگاه شیطانی*
چسبوندمش به دیوار به وحشیانه ترین طرز ممکن بوسیدمش دستمو روی بدنش میکشیدم که باعث میشد بدنش بلرزه
ازش جدا شدم
ات: کوک ولم کننننن
کوک: نه نه تازه اولشه بیبی گرل
بلندش کردم گذاشتمش رو تخت خیمه زدم روش و دوباره بوسیدمش
ات ویو:
گوه خوردم نباید اذیتش میکردم ( دیگه کار از کار گذشته) منو گذاشت رو تخت و دوباره شروع کرد به بوسیدنم با خودم گفتم اگه باهاش همکاری کنم شاید ولم کنه دستمو بردم لای موهاش
کوک: اوممم.... دوست دارم تا صبح همینجوری ببوسمت
ات: ک..کوک
کوک: جونم؟
ات: بسه
کوک: عاحح...... زد حال نزن
منو بلند کرد گذاشت رو پاهاش
کوک: چرا اینقدر جذابی؟
کوک ویو:
نمیتونم جلوی خودمو بگیرم این دختر دیوونه کننده است گذاشتمش رو پام رو شروع کردم به مارک گذاشتن روی ترقوه هاش نمیخواستم کار خواصی باهاش بکنم فقط میخواستم یکم ازم بترسه
بعد از چند دقیقه ولش کردم بلند شدم و روبرو ات وایسادم
ات: کوک...
کوک: بیا بغلت کنم بیبی گرلم
ات: ب..باشه
اومد تو بغلم سرش رو بوسیدم و محکمتر بغلش کردم
کوک: خوب بیبی گرلم بازم لباس باز میپوشی؟
ات:.....
کوک: باشه میتونیم همه رو از اول انجام بدیم
ات: نه نه نههههه
بلندش کردم گذاشتمش رو تخت خودم هم بغلش خوابیدم
کوک: حالا یه بوس بده و بخواب کوچولو
ات: اون همه بس نبود؟؟
کوک: اههههههههههه لج نکن
ات: باشه
اومد و بوسیدم جدا شد خواست بره عقب تر که کمرش رو گرفتم
کوک: کجا میری؟
ات: اون طرف بخوابم
کوک: نچ تو بغل خودم میخوابی*چشمک*
بغلش کردم و خوابیدم
ات ویو:
نمیدونم چرا اینقدر دوستش دارم اون خیلی خوشگله کنجکاو شدم ببینم پرسینگ هاش فیکه یا واقعیه دستمو گذاشتم رو پرسینگ لبش که چشماش رو باز کرد
کوک: بزا دو دقیقه بخوابم داری چه گوهری میافشانی؟
ات: خواستم ببینم پرسینگ هات فیکن یا واقعین
کوک: واقعیه واقعیه حالا اگه اجازه بدی دو دقیقه من بیچاره بخوابم
ات: باشه
وقت خواب چه کیوته شبیه خرگوش میمونه خودمم داشتم خوابم میبرد
ات: شب بخیر بانی کوچولو...
۱۳.۷k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.