راکون کچولو مو صورتی pچمیدونم
جک لبخند موزیانه ای زد و کل ماهی رو قبل از اینکه بفهمم کرد تو حلقم و مجبورم کرد که کل ماهی رو بخورم
ولی خب اونقدری که فکر میکردم بد نبود درواقع خوش مزه بود
جک:خب خب چطور بود؟
من:نگفتی خفه شم؟
جک:هوممم نه
حالا بگو چطور بود دیگه
من:خوب بود
جک:دیدی دیدیییی
نویسنده:(پند اخلاقی:کسی یا چیزی رو از روی ظاهر قضاوت نکنیم چون ممکنه که با اون چیزی که ما فکر میکردیم خیلی تفاوت داشته باشه)
من:آره آره فهمیدم متوجه شدم حالا آرامممممم
جک:آفرین
من:الان دیگه بهتر نیست بگیریم بکپیم؟
جک:ایده خوبیه
یکی از پتو هارو پرت کرد سمت آنیا و بکی اون یکی رو هم پرتاب کرد به سمت من
من:هوی چته آراممم
جک:ببخشید حالا همه بگیریم به قول تو بکپیم
خنده ای کردم
جک:کجا بکپیم؟
من: اطلاعی ندارم
جک:اول چطوره که اینجاهارو یکم تمیز تر کنیم
من:میگم عام خب بهتر نیست ماشین رو از اونجا بیاریم اینجا؟
جک:نمیدونم یکم سخت نیست؟
من:باید باشه ولی با این وضعیت خوابیدن یکم سخته و ماشین هم هسته پس چرا این کارو کنیم؟
جک:پس بریم ماشین رو بیاریم؟
من:آره
جک:فکر کنم به اندازه یه یکی دو کیلومتری هم حالا بنزین داشته باشه فقط نباید چراغا رو روشن کنیم چون ممکنه که پیدامون کنه
من:بعید نیست
جک:پس حله
من:هوم بریم
کلی راه رفتیم تا برسیم به ماشین بعد از اون جک ماشین رو روشن کرد تا بریم سمت غار درست میگفت بنزین زیادی نداشت اما تقریبا به اندازه ۵ کیلومتر میشد خب اینجوری یکم راحت تره
ولی.. . اگر که این دورو بر یه پمپ بنزین باشه چی؟
من:هی این درو بر پمپ بنزینی ندیدی؟
جک:یدونه حدودا 10 یا 15 کیلومتر عقب تر بود فکر میکنم
مقدار راهی که باید میرفتیم تقریبا مساوی بود
من:چطوره اینو تا پمپ بنزین بکشونیم ؟
جک:چی؟
من:خب اگه بتونیم تا اونجا ببریمش اونوقت میتونیم که همین امشب به برگردیم
جک:ایده خوبیه ولی کشوندن ماشین از توی جاده یکم خطرناکه.. . هی وایسا اینجا جایی بود که بهم زنگ زدید درسته؟
من:وایسا پس اینجا آنتن میده
جک: خودشه حالا به یکی زنگ بزنیم هنوز یه دوساعتی تا نیمه شب مونده پس فکر نمیکنم که کسی خواب باشه
من:خیله خب حالا به کی زنگ بزنم؟
جک:برادرت؟
من:فکر نمیکنم جواب بده
جک:ولی من فکر میکنم که جواب بده
من:چی؟
جک:آخه میدونی اون همیشه بیشتر وقت ها از تو صحبت میکنه و دوست داره که بهش زنگ بزنی
من:آره حتما
جک:تا حالا شده که بهش زنگ بزنی و جواب نده؟
من:خب نه ولی اگه
جک:اینقدر اگه اگه نکن اصلا خودم زنگ میزنم
من:هی وایسا
اما اون خیلی سریع گوشیش رو در آورد و با برادرم تماس گرفت
جک:سلام
جک؛ببخشیدمن برای برگشتن بنزین کافی ندارم.. . چی؟
جک:آهاممنون واقعاممنونم
وبعد گوشی روقطع کرد
من:چی شد؟
جک:گفت که لازم نیست کسی روبفرستم
من:دیدی گفتم
ولی خب اونقدری که فکر میکردم بد نبود درواقع خوش مزه بود
جک:خب خب چطور بود؟
من:نگفتی خفه شم؟
جک:هوممم نه
حالا بگو چطور بود دیگه
من:خوب بود
جک:دیدی دیدیییی
نویسنده:(پند اخلاقی:کسی یا چیزی رو از روی ظاهر قضاوت نکنیم چون ممکنه که با اون چیزی که ما فکر میکردیم خیلی تفاوت داشته باشه)
من:آره آره فهمیدم متوجه شدم حالا آرامممممم
جک:آفرین
من:الان دیگه بهتر نیست بگیریم بکپیم؟
جک:ایده خوبیه
یکی از پتو هارو پرت کرد سمت آنیا و بکی اون یکی رو هم پرتاب کرد به سمت من
من:هوی چته آراممم
جک:ببخشید حالا همه بگیریم به قول تو بکپیم
خنده ای کردم
جک:کجا بکپیم؟
من: اطلاعی ندارم
جک:اول چطوره که اینجاهارو یکم تمیز تر کنیم
من:میگم عام خب بهتر نیست ماشین رو از اونجا بیاریم اینجا؟
جک:نمیدونم یکم سخت نیست؟
من:باید باشه ولی با این وضعیت خوابیدن یکم سخته و ماشین هم هسته پس چرا این کارو کنیم؟
جک:پس بریم ماشین رو بیاریم؟
من:آره
جک:فکر کنم به اندازه یه یکی دو کیلومتری هم حالا بنزین داشته باشه فقط نباید چراغا رو روشن کنیم چون ممکنه که پیدامون کنه
من:بعید نیست
جک:پس حله
من:هوم بریم
کلی راه رفتیم تا برسیم به ماشین بعد از اون جک ماشین رو روشن کرد تا بریم سمت غار درست میگفت بنزین زیادی نداشت اما تقریبا به اندازه ۵ کیلومتر میشد خب اینجوری یکم راحت تره
ولی.. . اگر که این دورو بر یه پمپ بنزین باشه چی؟
من:هی این درو بر پمپ بنزینی ندیدی؟
جک:یدونه حدودا 10 یا 15 کیلومتر عقب تر بود فکر میکنم
مقدار راهی که باید میرفتیم تقریبا مساوی بود
من:چطوره اینو تا پمپ بنزین بکشونیم ؟
جک:چی؟
من:خب اگه بتونیم تا اونجا ببریمش اونوقت میتونیم که همین امشب به برگردیم
جک:ایده خوبیه ولی کشوندن ماشین از توی جاده یکم خطرناکه.. . هی وایسا اینجا جایی بود که بهم زنگ زدید درسته؟
من:وایسا پس اینجا آنتن میده
جک: خودشه حالا به یکی زنگ بزنیم هنوز یه دوساعتی تا نیمه شب مونده پس فکر نمیکنم که کسی خواب باشه
من:خیله خب حالا به کی زنگ بزنم؟
جک:برادرت؟
من:فکر نمیکنم جواب بده
جک:ولی من فکر میکنم که جواب بده
من:چی؟
جک:آخه میدونی اون همیشه بیشتر وقت ها از تو صحبت میکنه و دوست داره که بهش زنگ بزنی
من:آره حتما
جک:تا حالا شده که بهش زنگ بزنی و جواب نده؟
من:خب نه ولی اگه
جک:اینقدر اگه اگه نکن اصلا خودم زنگ میزنم
من:هی وایسا
اما اون خیلی سریع گوشیش رو در آورد و با برادرم تماس گرفت
جک:سلام
جک؛ببخشیدمن برای برگشتن بنزین کافی ندارم.. . چی؟
جک:آهاممنون واقعاممنونم
وبعد گوشی روقطع کرد
من:چی شد؟
جک:گفت که لازم نیست کسی روبفرستم
من:دیدی گفتم
۲.۶k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.