ماه روشن من پارت 11
صب
از زبان جیمین
صب بلند شدم دیدم هلیا هنوز خواب یه بوسه رو لبش گذاشتم و بعد رفتم یه حموم 10 مینی گرفتم امدم یه لباس پوشیدم و موهام رو خشک کردم دیدیم هلیا داره نگام میکنه
-صب بخیر بیب
+صب بخیر موچی
-برو پایین صبحونه درست کن خیلی وقته صبحونه خوشمزت رو نخوردم( با لحن کیوت)
+باش موچی
-برو قربونت برم
از زبان هلیا
بلند شدم دیدم جیمین داره موهاش رو خشک میکنه بهم صب بخیر گفت منم بهش صب بخیر گفتم گفت برم صبحونه مورد علاقش رو درست کنم منم عاشق جیمین بودم و با عشق براش اماده کردم
+جمینا
-جونم بیب
+صبحونه امادست موچی
دیدم جیمین بدو بدو امد سمت میز عین بچه های دو ساله بود خندم گرفت جیمین امد لبمو مک زد منم همراهیش کردم گفتم من امروز باید برم یکمی خرید کنم جیمین چون هر روز خونه بود گفتم خونه بمونه من برم خرید یه لباس ابی( عکسش رو میزارم)با یه کفش و کیف ست ابی پوشیدم (اینم میزارم)و رفتم
از زبان جیمین
هلیا گفت میره بیرون منم گفتم مراقب باشه
هلیا رفت دیدم ته زنگ زد
/به سلام جیمین
-سلام ته عروسیت مبارک البته فرداس
/مرسی هلیا خوبه؟
-اره خوبه رفته بیرون خرید
/اها پس مواظب باش
-باش
/بای
-بای
گوشی رو قطع کردم زدم فیلم کره ای تاریخی اسمش(عاشقان ماه) بود قسمت 4 رو هم دیدم تا شب قسمت 5 میاد
رفتم ناهار درست کردم دیدم صدای زنگ در میاد فهمیدم هلیاست
-هوم بیب امدی
+اره جیمین فقط بریم تو دستم شکست
-(خنده) بیا تو😅
+😂
رفتیم نشستیم مشغول خوردن شدیم زدیم یه فیلم خنده دار دیدیم یهو هلیا گفت...........
پارت بعد رو امروز میزارم کلا اگه تونستم روزی 10 پارت یا بیشتر میزارم ✨💛
کامنت و لایک یادتون نره 🌏🦋
از زبان جیمین
صب بلند شدم دیدم هلیا هنوز خواب یه بوسه رو لبش گذاشتم و بعد رفتم یه حموم 10 مینی گرفتم امدم یه لباس پوشیدم و موهام رو خشک کردم دیدیم هلیا داره نگام میکنه
-صب بخیر بیب
+صب بخیر موچی
-برو پایین صبحونه درست کن خیلی وقته صبحونه خوشمزت رو نخوردم( با لحن کیوت)
+باش موچی
-برو قربونت برم
از زبان هلیا
بلند شدم دیدم جیمین داره موهاش رو خشک میکنه بهم صب بخیر گفت منم بهش صب بخیر گفتم گفت برم صبحونه مورد علاقش رو درست کنم منم عاشق جیمین بودم و با عشق براش اماده کردم
+جمینا
-جونم بیب
+صبحونه امادست موچی
دیدم جیمین بدو بدو امد سمت میز عین بچه های دو ساله بود خندم گرفت جیمین امد لبمو مک زد منم همراهیش کردم گفتم من امروز باید برم یکمی خرید کنم جیمین چون هر روز خونه بود گفتم خونه بمونه من برم خرید یه لباس ابی( عکسش رو میزارم)با یه کفش و کیف ست ابی پوشیدم (اینم میزارم)و رفتم
از زبان جیمین
هلیا گفت میره بیرون منم گفتم مراقب باشه
هلیا رفت دیدم ته زنگ زد
/به سلام جیمین
-سلام ته عروسیت مبارک البته فرداس
/مرسی هلیا خوبه؟
-اره خوبه رفته بیرون خرید
/اها پس مواظب باش
-باش
/بای
-بای
گوشی رو قطع کردم زدم فیلم کره ای تاریخی اسمش(عاشقان ماه) بود قسمت 4 رو هم دیدم تا شب قسمت 5 میاد
رفتم ناهار درست کردم دیدم صدای زنگ در میاد فهمیدم هلیاست
-هوم بیب امدی
+اره جیمین فقط بریم تو دستم شکست
-(خنده) بیا تو😅
+😂
رفتیم نشستیم مشغول خوردن شدیم زدیم یه فیلم خنده دار دیدیم یهو هلیا گفت...........
پارت بعد رو امروز میزارم کلا اگه تونستم روزی 10 پارت یا بیشتر میزارم ✨💛
کامنت و لایک یادتون نره 🌏🦋
۱۰.۵k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.