سفر به گذشته پارت 2
وقتی چشمام رو باز کردم چند نفر بالا سرم بودن و با نگرانی نگام میکردن و میگفتن ملکه بهوش اومدن ملکه؟
یه بانو که انگار اسمش بانو سو بود اومد طرفم
بانو سو: ملکه حالتون خوبه؟ جاییتون درد نمیکنه؟
+چ... ـچی ملکه من کیم؟
طبیب: ایشون حافظشونو از دست دادن
+من؟ شما چی میگید
بانو سو: برای چه مدت
طبیب: به مرور زمان خاطراطشون جاری میشن
بانو سو: ممنون طبیب چوی
طبیب رفت و سوجین شروع به سوال کردن از بانو سو شد
+من کیم؟، الان کجام؟، اسمم چیه؟
بانو سو: شما ملکه این الان توی چوسان هستید و اسمتونم سوجین هست
+پادشاه کیه؟
بانو سو: پادشاه جئون جونگ کوک هستند
+(توی ذهنش: پس من واقعا اومدم به گذشته، یعنی من الان ملکم)
+مادر پدرم؟
بانو سو: پدر مادرتون توی جنگ. کشته شدن
+خب من با پادشاه چجوری رفتم میکنم و اون با من ججوری اصن همو دوست داریم؟.......
ببخشید کم بود
شب میزارم
شرایط نداره
یه بانو که انگار اسمش بانو سو بود اومد طرفم
بانو سو: ملکه حالتون خوبه؟ جاییتون درد نمیکنه؟
+چ... ـچی ملکه من کیم؟
طبیب: ایشون حافظشونو از دست دادن
+من؟ شما چی میگید
بانو سو: برای چه مدت
طبیب: به مرور زمان خاطراطشون جاری میشن
بانو سو: ممنون طبیب چوی
طبیب رفت و سوجین شروع به سوال کردن از بانو سو شد
+من کیم؟، الان کجام؟، اسمم چیه؟
بانو سو: شما ملکه این الان توی چوسان هستید و اسمتونم سوجین هست
+پادشاه کیه؟
بانو سو: پادشاه جئون جونگ کوک هستند
+(توی ذهنش: پس من واقعا اومدم به گذشته، یعنی من الان ملکم)
+مادر پدرم؟
بانو سو: پدر مادرتون توی جنگ. کشته شدن
+خب من با پادشاه چجوری رفتم میکنم و اون با من ججوری اصن همو دوست داریم؟.......
ببخشید کم بود
شب میزارم
شرایط نداره
۴.۶k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.