فیک فکر کنم عاشقش شدم پارت ١٨
از هم جدا شدیم و باهم چشم تو چشم شدیم ازش خجالت می کشیدم و می تونستم سرخ شدن گونه هام رو حس کنم
جونگ کوک : دوست دارم
هانا : منم دوست دارم
حالا مطمئن بودم که اون حسی که به جونگ کوک داشتم عشق بود نه چیز دیگه ای
جونگ کوک منو توی آغوش خودش کشید و بوسه ای روی سرم گذاشت
با حس نوازش های کسی از خواب بیدار شدم
جونگ کوک : صبح بخیر
با یادآوری اتفاقات دیشب خجالت کشیدم و رفتم زیر پتو ( درسته همون چیزی که فکر می کنید اتفاق افتاده 😶 ذهن های منحرفتون رو به کار بندازید )
جونگ کوک : وقتی خجالت میکشی کیوت تر میشی من میرم حموم یکی از اتاق های دیگه تو هم می تونی حموم اتاق من بری
از زیر پتو گفتم
هانا : باشه
جونگ کوک خنده ای کرد از صدای در فهمیدم از اتاق رفت بیرون از زیر پتو در اومدم و رفتم حموم
دقایقی بعد
با حوله از حموم بیرون اومدم که دیدم یک پیراهن آبی به همراه کفش سفید رنگی روی تخت هست اونا رو پوشیدم که در اتاق باز شد و جونگ کوک با یک سینی وارد اتاق شد
جونگ کوک : دلت درد میکنه ؟
هانا : یکم
جونگ کوک سینی رو روی میز گذاشت و یک لیوان آب و قرص از توش ورداشت و داد به من
جونگ کوک : اینو بخور باعث میشه دردت کمتر بشه
قرص رو به همراه آب خوردم که جونگ کوک روی تخت نشست و من رو روی پاهاش نشوند موهام رو پشت گوشم داد و یک لیوان شربت از توی سینی ورداشت و به طرفم گرفت خواستم از دستش بگیرم که گفت
جونگ کوک : خودم بهت میدم
بهم شربت داد و بعد لیوان خالی رو توی سینی گذاشت
جونگ کوک : دوست داشتی ؟
هانا : اوهوم
جونگ کوک : پس بوسم کو !
خنده ای کردم و لپش رو بوسیدم خواستم عقب برم که از کمر گرفتم و لبام رو بوسید یکهو در به صدا در اومد خیلی حل شدم و سریع از کوک جدا شدم کوک از این کارم خنده ای کرد و گفت
جونگ کوک : بیا تو
خدمتکار وارد اتاق شد
خدمتکار : قربان آقای کیم اومدند
جونگ کوک : باشه میتونی بری
هانا : داداشم اومده
با جونگ کوک رفتیم طبقه پایین که تهیونگ رو دیدم اومد سمتم و بغلم کرد
تهیونگ : حالت خوبه ؟
هانا : آره
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و گفت
تهیونگ : ببینم چرا شما دوتا باهم اومدید ؟!
خیلی حل شدم
هانا : خب چیزه …
جونگ کوک : وقتی از اتاقم بیرون اومدم همزمان با من هانا هم بیرون اومد و همدیگه رو تو راهرو دیدیم
تهیونگ : آها
نفس آسوده ای کشیدم که با حرف تهیونگ دوباره استرس تمام وجودم رو گرفت
تهیونگ : ببینم چرا گردنت کبوده ؟!
اسلاید دو : لباس هانا
اسلاید سه : کفش های هانا
شرایط پارت بعد
١۵ لایک
١۵ کامنت
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
جونگ کوک : دوست دارم
هانا : منم دوست دارم
حالا مطمئن بودم که اون حسی که به جونگ کوک داشتم عشق بود نه چیز دیگه ای
جونگ کوک منو توی آغوش خودش کشید و بوسه ای روی سرم گذاشت
با حس نوازش های کسی از خواب بیدار شدم
جونگ کوک : صبح بخیر
با یادآوری اتفاقات دیشب خجالت کشیدم و رفتم زیر پتو ( درسته همون چیزی که فکر می کنید اتفاق افتاده 😶 ذهن های منحرفتون رو به کار بندازید )
جونگ کوک : وقتی خجالت میکشی کیوت تر میشی من میرم حموم یکی از اتاق های دیگه تو هم می تونی حموم اتاق من بری
از زیر پتو گفتم
هانا : باشه
جونگ کوک خنده ای کرد از صدای در فهمیدم از اتاق رفت بیرون از زیر پتو در اومدم و رفتم حموم
دقایقی بعد
با حوله از حموم بیرون اومدم که دیدم یک پیراهن آبی به همراه کفش سفید رنگی روی تخت هست اونا رو پوشیدم که در اتاق باز شد و جونگ کوک با یک سینی وارد اتاق شد
جونگ کوک : دلت درد میکنه ؟
هانا : یکم
جونگ کوک سینی رو روی میز گذاشت و یک لیوان آب و قرص از توش ورداشت و داد به من
جونگ کوک : اینو بخور باعث میشه دردت کمتر بشه
قرص رو به همراه آب خوردم که جونگ کوک روی تخت نشست و من رو روی پاهاش نشوند موهام رو پشت گوشم داد و یک لیوان شربت از توی سینی ورداشت و به طرفم گرفت خواستم از دستش بگیرم که گفت
جونگ کوک : خودم بهت میدم
بهم شربت داد و بعد لیوان خالی رو توی سینی گذاشت
جونگ کوک : دوست داشتی ؟
هانا : اوهوم
جونگ کوک : پس بوسم کو !
خنده ای کردم و لپش رو بوسیدم خواستم عقب برم که از کمر گرفتم و لبام رو بوسید یکهو در به صدا در اومد خیلی حل شدم و سریع از کوک جدا شدم کوک از این کارم خنده ای کرد و گفت
جونگ کوک : بیا تو
خدمتکار وارد اتاق شد
خدمتکار : قربان آقای کیم اومدند
جونگ کوک : باشه میتونی بری
هانا : داداشم اومده
با جونگ کوک رفتیم طبقه پایین که تهیونگ رو دیدم اومد سمتم و بغلم کرد
تهیونگ : حالت خوبه ؟
هانا : آره
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و گفت
تهیونگ : ببینم چرا شما دوتا باهم اومدید ؟!
خیلی حل شدم
هانا : خب چیزه …
جونگ کوک : وقتی از اتاقم بیرون اومدم همزمان با من هانا هم بیرون اومد و همدیگه رو تو راهرو دیدیم
تهیونگ : آها
نفس آسوده ای کشیدم که با حرف تهیونگ دوباره استرس تمام وجودم رو گرفت
تهیونگ : ببینم چرا گردنت کبوده ؟!
اسلاید دو : لباس هانا
اسلاید سه : کفش های هانا
شرایط پارت بعد
١۵ لایک
١۵ کامنت
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۱۷۲.۲k
۲۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.