Part 6
بعد یک ساعت یونا بهش اومد هنوز توی شک اتفاق بود.
جین: یونا حالت خوبه!؟
یونا: حال من چه اهمیتی باید برای تو داشته باشه(باکنایه).
جین: واسم مهمه فهمیدی ویلا ازت نمیپرسیدم!!!!
فک کردی چون بابات ژنراله دوست دارم نه تو چرا انقدر پست شدی !(داد)
یونا:(داد) بابام ژنراله تو اینو از کجا فهمیدی اصلا مهم نیس ولی من پست شدم خوبه تو منو اینجوری کردی لعنت به اون روزی که دیدمت برو گمشو چون نمیخوام دیکه ریختتو ببینم ازتم متنفرم اشغال.
اعصابمو خورد کرد یونا اسلحه رو برداشت و لباسمم پرت کرد تو صورتم اومد بره که لباسشو محکم کشیدم و برش گردوندم سمت خودم محکم زدم تو گوشش.اشکش در اوند ولی هیچی نگفت.
ولش کردم خودمم ناراحت شدم انقدر بد زدمش.
جین: یونا دردت گرفت؟
یهو دیدم از گوشه لبش خون اومد.
ولی بازم هیچی نگفت فقط به چشمام نگاه میکرد سکوتش داشت روانیم میکرد.اومدم گوشه لبش و پاک کنم که یهو سرم داد زد.
یونا: (داد)جین چرا دست از سرم بر نمیداری عشق من از اول به تو یک اشتباه بچه گونه بود از اولشم نباید عاشقت میشدم حالا که توی این راه قدم گذاشتم انتقام تک تک قطره های اشکمی که واست ریختمو ازت میگیرم.
رفت
ولی اسممو گفت..جین...اون شب گفت بمیره هم اسممو نمیگه مگر اینکه دوباره راهی واسه جبران رابطم.ن باشه.
ایوللل اینه حواسش نبود اوکی پس یواشکی میرم دنبالش که نفهمه.
داشتم تعقیبش میکردم که سوهو پیداش شد یهو یونا رو کشید کنار و محکم بغلش کرد..عوضی
سوهو: یونا چت شده!!چرا گوشه لبت زخمه.
یونا(گریه) سوهو منو بکش نمیخوام زنده بمونم.
سوهو: چی شده بهم بگو(داد) نکنه نکنه سوکجین کاری باهات کرده!!؟(داد) بگووووو روانیم کردی.
یونا: قضیه سوکجین و من به تو چه ربطی داره ولم کن دیگه بقل کردنات هم بهم ارامش نمیده ازم دور شو تو هم معلومه داری عوض میشی....
جین: یونا حالت خوبه!؟
یونا: حال من چه اهمیتی باید برای تو داشته باشه(باکنایه).
جین: واسم مهمه فهمیدی ویلا ازت نمیپرسیدم!!!!
فک کردی چون بابات ژنراله دوست دارم نه تو چرا انقدر پست شدی !(داد)
یونا:(داد) بابام ژنراله تو اینو از کجا فهمیدی اصلا مهم نیس ولی من پست شدم خوبه تو منو اینجوری کردی لعنت به اون روزی که دیدمت برو گمشو چون نمیخوام دیکه ریختتو ببینم ازتم متنفرم اشغال.
اعصابمو خورد کرد یونا اسلحه رو برداشت و لباسمم پرت کرد تو صورتم اومد بره که لباسشو محکم کشیدم و برش گردوندم سمت خودم محکم زدم تو گوشش.اشکش در اوند ولی هیچی نگفت.
ولش کردم خودمم ناراحت شدم انقدر بد زدمش.
جین: یونا دردت گرفت؟
یهو دیدم از گوشه لبش خون اومد.
ولی بازم هیچی نگفت فقط به چشمام نگاه میکرد سکوتش داشت روانیم میکرد.اومدم گوشه لبش و پاک کنم که یهو سرم داد زد.
یونا: (داد)جین چرا دست از سرم بر نمیداری عشق من از اول به تو یک اشتباه بچه گونه بود از اولشم نباید عاشقت میشدم حالا که توی این راه قدم گذاشتم انتقام تک تک قطره های اشکمی که واست ریختمو ازت میگیرم.
رفت
ولی اسممو گفت..جین...اون شب گفت بمیره هم اسممو نمیگه مگر اینکه دوباره راهی واسه جبران رابطم.ن باشه.
ایوللل اینه حواسش نبود اوکی پس یواشکی میرم دنبالش که نفهمه.
داشتم تعقیبش میکردم که سوهو پیداش شد یهو یونا رو کشید کنار و محکم بغلش کرد..عوضی
سوهو: یونا چت شده!!چرا گوشه لبت زخمه.
یونا(گریه) سوهو منو بکش نمیخوام زنده بمونم.
سوهو: چی شده بهم بگو(داد) نکنه نکنه سوکجین کاری باهات کرده!!؟(داد) بگووووو روانیم کردی.
یونا: قضیه سوکجین و من به تو چه ربطی داره ولم کن دیگه بقل کردنات هم بهم ارامش نمیده ازم دور شو تو هم معلومه داری عوض میشی....
۵.۳k
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.