My amazing moon🌙🐾💕 p9
جونگکوک" ی..یعنی وزیر اعظم غیر از جیمین فرزند دیگه ای هم داشته؟! هوففف شنیده بودم از جیمین یه خواهر داره ولی نمیدونستم خواهرش به عنوان فرد منتخب مادرمه.نگاهی به فرد کنار مادرم کردم . برخلاف بورا که حریصی رو توی چشمای زل زده به منش میتونست خوند ، سرش نیمه پایین بود .یعنی مثل دخترایی که برای اینو و اون غش و ضعف میرن نیست؟!
افکارم و کنار زدم و گفتم" نهایت تشکر از مادر عزیز برای درک و فهمشون برای مصحلت کشور رو دارم.من بانوی جوان پارک لونا رو دقیق نمیشناسم اما برادرشون رو بخوبی میشناسم.برای شناخت بهتر پارک لونا تصمیم دارم فردا در مهمونی سلطنتی که مهمانان ویژه چانگ فرستاده شرکت کنند.
لونا" با گفتن این حرف تنم یخ کرد.مهمونی سلطنتی؟ فرستاده چانگ؟ واقعا میخواد منو با افراد به پادشاهی بزرگ رو برو کنه؟ نمیخواستم جلوی این همه ادم ضایع شم پس تعظیمی کردم و گفتم
لونا" این لطف شما رو میرسونه سرورم.امید است وظیفه ام رو به خوبی انجام بدم.
و بعد متوجه لبخند روی لب ملکه شدم و حسادت بورا و خشم ملکه مادر.
راوی" جشن تمام شده بود و پادشاه و ملکه مادرو بورا به اقامت گاهشون برگشتند.صد در صد بورا به اقامتگاه ملکه مادر رفت تا نقشه های شومی بکشند اما ملکه با رضایت دست لونا گرفت و گفت" از اینکه تورو انتخاب کردم خوشحالم :)🍓( خدا بده ع این مادرشوهرا:/)
لونا لبخندی زد گفت" باعث افتخار منه که ملکه همچین نظری نسبت به من دارند.
جونگکوک " بعد از اتمام جشن با جیمین برای قدم زدن رفتیم.پس سوالی که حسابی ذهنمو درگیر کرده بود پرسیدم
جونگکوک" جیمین چرا تو و لونا جدا از پدرمادرتون بزرگ شدید?
به اسمون نگاهی کرد و گفت" یادته چند سال پیش اسامی خیانت کار ها توی قصر رو شد؟ پدر من و چند تا از وزرا اونا رو دستگیر کردند.چند باری پدرم رو با جون خانوادش تهدید کردند و پدرم ترسیده بود برای همین من رو به اداره نگهبانی سپرد و لونا هم به اداره تحقیقات.خانم جانگ خاله من و لوناعه و پدرم مارو از شهر جایی که بدون امنیت و نگهبان بود دور کرد و دیگه حرف زیادی راجب بچه هاش نزد.مادرم توی شهر مونده بود اما یه روز وفتی پدرم به خونه رفت تا حالشو بپرسه با جنازش روبرو شد و فهمیدند قتل بوده و حتما کار همون خائنین بود.اما ما هرگز نفهمیدیم واقعا کار کی بوده.
بعد از اون من پدرم رو زیاد میدیدم اما همچنان محتاط عمل میکردم.پدرم از بابت من خیالش راحت بود اما لونا نه برای همین زیاد به دیدنش نمیرفت و از من خواست مراقبش باشم.قبل از هرجنگی و یا هرچیزی محافظت از خواهرم وظیفه منه
جونگکوک" وقتی اینا رو شندیم زبونم قفل شد.چقدر سختی کشیدند.یعنی پشت این همه قتلا کی بود؟ کی بود که خودشو زیر ماسک افرادش پنهان کرده بود و خائن واقعی بود؟
افکارم و کنار زدم و گفتم" نهایت تشکر از مادر عزیز برای درک و فهمشون برای مصحلت کشور رو دارم.من بانوی جوان پارک لونا رو دقیق نمیشناسم اما برادرشون رو بخوبی میشناسم.برای شناخت بهتر پارک لونا تصمیم دارم فردا در مهمونی سلطنتی که مهمانان ویژه چانگ فرستاده شرکت کنند.
لونا" با گفتن این حرف تنم یخ کرد.مهمونی سلطنتی؟ فرستاده چانگ؟ واقعا میخواد منو با افراد به پادشاهی بزرگ رو برو کنه؟ نمیخواستم جلوی این همه ادم ضایع شم پس تعظیمی کردم و گفتم
لونا" این لطف شما رو میرسونه سرورم.امید است وظیفه ام رو به خوبی انجام بدم.
و بعد متوجه لبخند روی لب ملکه شدم و حسادت بورا و خشم ملکه مادر.
راوی" جشن تمام شده بود و پادشاه و ملکه مادرو بورا به اقامت گاهشون برگشتند.صد در صد بورا به اقامتگاه ملکه مادر رفت تا نقشه های شومی بکشند اما ملکه با رضایت دست لونا گرفت و گفت" از اینکه تورو انتخاب کردم خوشحالم :)🍓( خدا بده ع این مادرشوهرا:/)
لونا لبخندی زد گفت" باعث افتخار منه که ملکه همچین نظری نسبت به من دارند.
جونگکوک " بعد از اتمام جشن با جیمین برای قدم زدن رفتیم.پس سوالی که حسابی ذهنمو درگیر کرده بود پرسیدم
جونگکوک" جیمین چرا تو و لونا جدا از پدرمادرتون بزرگ شدید?
به اسمون نگاهی کرد و گفت" یادته چند سال پیش اسامی خیانت کار ها توی قصر رو شد؟ پدر من و چند تا از وزرا اونا رو دستگیر کردند.چند باری پدرم رو با جون خانوادش تهدید کردند و پدرم ترسیده بود برای همین من رو به اداره نگهبانی سپرد و لونا هم به اداره تحقیقات.خانم جانگ خاله من و لوناعه و پدرم مارو از شهر جایی که بدون امنیت و نگهبان بود دور کرد و دیگه حرف زیادی راجب بچه هاش نزد.مادرم توی شهر مونده بود اما یه روز وفتی پدرم به خونه رفت تا حالشو بپرسه با جنازش روبرو شد و فهمیدند قتل بوده و حتما کار همون خائنین بود.اما ما هرگز نفهمیدیم واقعا کار کی بوده.
بعد از اون من پدرم رو زیاد میدیدم اما همچنان محتاط عمل میکردم.پدرم از بابت من خیالش راحت بود اما لونا نه برای همین زیاد به دیدنش نمیرفت و از من خواست مراقبش باشم.قبل از هرجنگی و یا هرچیزی محافظت از خواهرم وظیفه منه
جونگکوک" وقتی اینا رو شندیم زبونم قفل شد.چقدر سختی کشیدند.یعنی پشت این همه قتلا کی بود؟ کی بود که خودشو زیر ماسک افرادش پنهان کرده بود و خائن واقعی بود؟
۴۲.۴k
۲۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.