بفرما اینم چپتر 6
پرنسس قتل مافیا
من گفتم:م...مایه ن..ننگ؟چرا
اون گفت:چونکه شما نمیتونین فسادتونو خودتون کنترل کنین. چویا گفت:پس منو بکش،چون رینا بدون خنثی کردن موهبتش هم میتونه قدرتشو کنترل کنه
ورلاین گفت:سوکا؟پس رینا...ثابت کن
بعد با یه پوسخندی گفت:اگه راست میگه....چویا رو بکش
من گفتم:هههههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
انتظار داری برادر خودمو بکشم؟؟
ورلاین با ی لبخند گفت:پس من جفتتونو باهم میکشم
من با ی قاطعیتی گفتم:خیلی خوب....
دست چویا رو گرفتم و گفتم:پس ما یا باهم میمیریم یا تو میکشیم
چویا اروم در گوشم گفت:رینا داری چیکار میکنییی؟
گفتم:دایجوبو به من اعتماد کن
بعد بلند گفتم:تو هیچ شانسی دربرابر ما نداری
اونم گفت:اها...اون وقت میتونم بدونم چرا؟
دست چویا رو ول کردم و رفتم ی سمت دیگه و گفتم:سوووووباااااااراااااااشییییی
پس میخوای بدونی اره؟
پس بزار بهت بگم
گوشیمو بده تا بهت بگم
پل ورلاین گفت:هوووممم؟بیا
گوشیمو ازش گرفتم و صفحه گوشیمو نشونش دادم
رینا-
میبینی...من گوشیمو جواب داده بودم و تو گرفتیش بدون اینکه قطعش کنی
و درواقع موری سان زنگ نزده بود
با یه لبخند شیطانی گفتم:اون دازای بود
دازای از اون موقعی که ما رفتیم داره به مکالمه ما گوش میده
ورلاین کاملا رودست خورده بود...چویا گفت:تو کی اینقدر باهوش شدی
بهش گفتم:من باهوش بودم
پل ورلاین-
یره یره
پس این یعنی....
رینا-
سوووووووکااااااااااااا
الان کل مافیا میریزن توی این ازمایشگاه کوفتی
رفتن سمت یکی از وسایل ازمایشگاهی و گذاشتن پا روش-
شکست خوردی پل ورلاین
یهویی صدای شکستن شیشه ها اومد...
چپتر بعدی هم الان میزارم
لایک فراموش نشهه
من گفتم:م...مایه ن..ننگ؟چرا
اون گفت:چونکه شما نمیتونین فسادتونو خودتون کنترل کنین. چویا گفت:پس منو بکش،چون رینا بدون خنثی کردن موهبتش هم میتونه قدرتشو کنترل کنه
ورلاین گفت:سوکا؟پس رینا...ثابت کن
بعد با یه پوسخندی گفت:اگه راست میگه....چویا رو بکش
من گفتم:هههههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
انتظار داری برادر خودمو بکشم؟؟
ورلاین با ی لبخند گفت:پس من جفتتونو باهم میکشم
من با ی قاطعیتی گفتم:خیلی خوب....
دست چویا رو گرفتم و گفتم:پس ما یا باهم میمیریم یا تو میکشیم
چویا اروم در گوشم گفت:رینا داری چیکار میکنییی؟
گفتم:دایجوبو به من اعتماد کن
بعد بلند گفتم:تو هیچ شانسی دربرابر ما نداری
اونم گفت:اها...اون وقت میتونم بدونم چرا؟
دست چویا رو ول کردم و رفتم ی سمت دیگه و گفتم:سوووووباااااااراااااااشییییی
پس میخوای بدونی اره؟
پس بزار بهت بگم
گوشیمو بده تا بهت بگم
پل ورلاین گفت:هوووممم؟بیا
گوشیمو ازش گرفتم و صفحه گوشیمو نشونش دادم
رینا-
میبینی...من گوشیمو جواب داده بودم و تو گرفتیش بدون اینکه قطعش کنی
و درواقع موری سان زنگ نزده بود
با یه لبخند شیطانی گفتم:اون دازای بود
دازای از اون موقعی که ما رفتیم داره به مکالمه ما گوش میده
ورلاین کاملا رودست خورده بود...چویا گفت:تو کی اینقدر باهوش شدی
بهش گفتم:من باهوش بودم
پل ورلاین-
یره یره
پس این یعنی....
رینا-
سوووووووکااااااااااااا
الان کل مافیا میریزن توی این ازمایشگاه کوفتی
رفتن سمت یکی از وسایل ازمایشگاهی و گذاشتن پا روش-
شکست خوردی پل ورلاین
یهویی صدای شکستن شیشه ها اومد...
چپتر بعدی هم الان میزارم
لایک فراموش نشهه
۳.۶k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.