شاهزاده-اهریمن پارت 22
#شاهزاده_اهریمن_پارت_22
برنا: برم چی بهش بگم بگم نوت ی فس کتک خورده الان بیمارستانه، اونوقت سکته نمیکنه؟
×: چ بدونم، صبرکن ننه باباش زنگ بزنن.
+: نداره.
×: چی؟؟؟
+: متاسفانه خانوادشو تو تصادف ازدست داده.
و پیش پدربزرگش زندگی میکنه الان هم بخوایم همچین خبری رو بهش بدیم ممکنه اتفاقی براش بیوفته.
ویهان ک اصلا انتظار همچین خبری رو نداشت ی لحظه ماتش برد وقتی ارمیارو نگاه کرد دلش برای معصومیت چهرش لرزید.
برنا: بازم زنگ چی بگم؟
ویهان: نمیدونم خودت ی چی بگو.
ی نفس عمیق کشید وگوشی رو جواب داد گذاشت رو اسپیکر.
*: ارمیا پسرم؟ چرا جواب نمیدی کجایی چرا تا این موقع نیومدی خونه میدونی چقدر نگرانت شدم شایان بدبخت داره درد ب در دنبالت میگرده.
برنا: سلام آقای افشار.
چند لحظه سکوت کرد انتظار شنیدن صدای دیگه رو نداشت.
*: تو دیگه کی هستی؟ ارمیا کجاست؟
من برنام دوست ارمیا. راستش امروز بعد مدرسه ارمیا اومد خونه ما ک چندتا کتاب ازم بگیره، چون فاصله خونه ما با شما زیاده ازش خواستم برای نهار بمونه اونم خواست ب شما خبر بده ولی گوشیش شارژ نداشت گوشیش هم زد توشارژ ولی قبل از اینکه شارژ بشه خوابش برد از اونجایی هم ک گوشیش سایلنت بوده وقتی بهش زنگ زدین نشنیده الان هم ک از خواب بیدار شده جرعت جواب دادن ب شمارو نداشت اینکه الان من واسطه شدم و اگه میشه ارمیا تا جمعه پیشم بمونه آخه خانوادم نیستن منم تنهام امروزم ک چهارشنبه است مدرسه ندارم .
همه اینارو ی نفس گفت حتی خودشم مونده بود ک اینهمه دروغو چجور تو چند ثانیه گفته.
*: این پسره ابله تا منو سکته نده ول نمیکنه ن؟ خبرت رو نیارن پسره کودن ک فکر کردم مردی خبرت.
یا خوابه یا خسته است یا گشنشه یا درحال غرزدنه
کل زندگیش کوآلایی گذشت
کوآلای ب دنیا اومد کوالای زندگی کرد آخرش هم کوالای میمیره ولی قبلش حتما منو میکشه .وقتی هم میگی بهش برمیخوره نکبت.
تنبل بی خاصیت، تنها خاصیتی ک داری همین درس خوندنیه ک من هنوز موندم چجوری با این مغز معیوبت المپیادی شدی، توهم همون دوست بی مغذشی اره؟ اسمت چون با اون اسم خرسه ابله تو کارتن یکی بود یادم مونده آخه قحطی اسم بود ک پدرمادرت گذاشتن برنارد، آخرش مث همون ی مغز جلبکی بی مصرف میشی.
حواست ب اون کوآلا باشه مخش فقط برا درس کار میکنه تو بقیه چیزا کلا تعطیله. و اینم بهش بگو از این ب بعد نوه محبوب من شایانه ن توع گراز، الانم قط کن نمیخوام ریخت هیچ کدومتون رو تا جمعه ببینم...
برنا و ویهان بهت زده با دهن باز ب گوشی خاموش شده نگاه میکردن هیچ کدومشون توانایی حرف زدن نداشتن.
×: خدایا این چ سمی بود ک شنیدم بگو این بچه پرو ب کی رفته، رسما رید ب جفتتون.
برنا: اون اون الان ب من چی گفت؟ گفت برنارد؟ من برناردم؟ من من کجام شبیه اون خرس مزخرفههه جدی ک نگفت؟ برنارد؟ از شدت شوک نمیتونست جمله شو کامل کنه.
ویهان ک تازه ویندوزش اومده بود بالا چنان قهقهه ای زد ک برنا از ترسش پرید همین باعث شد پاهاش توهم گیر کنه و با باسن بخوره زمین ویهان وقتی این صحنه رو دید خنده بلند تری سرداد جوری میخندید ک انگار لذت بخش ترین صحنه عمرش رو میبینه...
برنا: برم چی بهش بگم بگم نوت ی فس کتک خورده الان بیمارستانه، اونوقت سکته نمیکنه؟
×: چ بدونم، صبرکن ننه باباش زنگ بزنن.
+: نداره.
×: چی؟؟؟
+: متاسفانه خانوادشو تو تصادف ازدست داده.
و پیش پدربزرگش زندگی میکنه الان هم بخوایم همچین خبری رو بهش بدیم ممکنه اتفاقی براش بیوفته.
ویهان ک اصلا انتظار همچین خبری رو نداشت ی لحظه ماتش برد وقتی ارمیارو نگاه کرد دلش برای معصومیت چهرش لرزید.
برنا: بازم زنگ چی بگم؟
ویهان: نمیدونم خودت ی چی بگو.
ی نفس عمیق کشید وگوشی رو جواب داد گذاشت رو اسپیکر.
*: ارمیا پسرم؟ چرا جواب نمیدی کجایی چرا تا این موقع نیومدی خونه میدونی چقدر نگرانت شدم شایان بدبخت داره درد ب در دنبالت میگرده.
برنا: سلام آقای افشار.
چند لحظه سکوت کرد انتظار شنیدن صدای دیگه رو نداشت.
*: تو دیگه کی هستی؟ ارمیا کجاست؟
من برنام دوست ارمیا. راستش امروز بعد مدرسه ارمیا اومد خونه ما ک چندتا کتاب ازم بگیره، چون فاصله خونه ما با شما زیاده ازش خواستم برای نهار بمونه اونم خواست ب شما خبر بده ولی گوشیش شارژ نداشت گوشیش هم زد توشارژ ولی قبل از اینکه شارژ بشه خوابش برد از اونجایی هم ک گوشیش سایلنت بوده وقتی بهش زنگ زدین نشنیده الان هم ک از خواب بیدار شده جرعت جواب دادن ب شمارو نداشت اینکه الان من واسطه شدم و اگه میشه ارمیا تا جمعه پیشم بمونه آخه خانوادم نیستن منم تنهام امروزم ک چهارشنبه است مدرسه ندارم .
همه اینارو ی نفس گفت حتی خودشم مونده بود ک اینهمه دروغو چجور تو چند ثانیه گفته.
*: این پسره ابله تا منو سکته نده ول نمیکنه ن؟ خبرت رو نیارن پسره کودن ک فکر کردم مردی خبرت.
یا خوابه یا خسته است یا گشنشه یا درحال غرزدنه
کل زندگیش کوآلایی گذشت
کوآلای ب دنیا اومد کوالای زندگی کرد آخرش هم کوالای میمیره ولی قبلش حتما منو میکشه .وقتی هم میگی بهش برمیخوره نکبت.
تنبل بی خاصیت، تنها خاصیتی ک داری همین درس خوندنیه ک من هنوز موندم چجوری با این مغز معیوبت المپیادی شدی، توهم همون دوست بی مغذشی اره؟ اسمت چون با اون اسم خرسه ابله تو کارتن یکی بود یادم مونده آخه قحطی اسم بود ک پدرمادرت گذاشتن برنارد، آخرش مث همون ی مغز جلبکی بی مصرف میشی.
حواست ب اون کوآلا باشه مخش فقط برا درس کار میکنه تو بقیه چیزا کلا تعطیله. و اینم بهش بگو از این ب بعد نوه محبوب من شایانه ن توع گراز، الانم قط کن نمیخوام ریخت هیچ کدومتون رو تا جمعه ببینم...
برنا و ویهان بهت زده با دهن باز ب گوشی خاموش شده نگاه میکردن هیچ کدومشون توانایی حرف زدن نداشتن.
×: خدایا این چ سمی بود ک شنیدم بگو این بچه پرو ب کی رفته، رسما رید ب جفتتون.
برنا: اون اون الان ب من چی گفت؟ گفت برنارد؟ من برناردم؟ من من کجام شبیه اون خرس مزخرفههه جدی ک نگفت؟ برنارد؟ از شدت شوک نمیتونست جمله شو کامل کنه.
ویهان ک تازه ویندوزش اومده بود بالا چنان قهقهه ای زد ک برنا از ترسش پرید همین باعث شد پاهاش توهم گیر کنه و با باسن بخوره زمین ویهان وقتی این صحنه رو دید خنده بلند تری سرداد جوری میخندید ک انگار لذت بخش ترین صحنه عمرش رو میبینه...
۴.۸k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.